۲۰ شهریور ۱۳۹۲

اشک تماشاگر حرمت دارد آقاجان، باید از روشهای شرافتمندانه در بیاید

بحث مفصلی میلان کوندرا در کتاب جاودانگی (فکر کنم) دارد در باب اشک و ارزش احساسات و تفاوت آن با آدم احساساتی
اینکه چطور یکی از قهرمانان از اشک ریختن خود نماد می سازد و همیشه عینک دودی می زند برای اینکه بگوید به تازگی اشک ریخته است تا در نظر دیگران ارزشمند جلوه کند. کوندرا  عقیده دارد آدمهایی احساساتی وقتی اشک می ریزند حس خوبی نسبت به خود دارند و خود را آدم بهتری می دانند چون  "داشتن عواط"ف خود یک ارزش است.
من با استناد به کوندرا عقیده دارم که دو نوع اشک وجود دارد. یکی ناشی از احساس و دیگری ناشی از بخش احساساتی وجود. بیینده های زیادی را دیده ام که فیلمی را دوست داشته اند چون هنگام دیدن آن اشک ریخته اند و فیلمسازانی هم اشک تماشاگر را در می آوردند تا اثبات کنند که فیلمساز خوبی هستند
در دوران رمانتیسم که فیلمها بر اساس میزان اشکی که از تماشاگر می گرفته  یک دستماله و دو دستماله و سه دستماله نامگذاری می شده اند (ببین آخری چه عر و عوری راه می انداخته است)
و طبعا به نظر من فیلمساز باید اولی را در بیاورد نه دومی
مثال مورد اول  سکانس کشتار عروسی در گیم آو ترونز است
و مثال دوم پایان فیلم من مادر هستم جیرانی  

۴ نظر:

سبزه گفت...

گیس طلا جانم ..کاری که حال آدم را خوب می کند را همیشه نمی شود کرد ...از کجا معلوم بعد خوشی چه در انتظار آدم است؟! فکر بَعدِ نامعلومش آدم را می ترساند و از طرفی لذت های وسوسه کننده اش غیر قابل مقابله است. نتیجه اش می شود یک تضاد درست و حسابی که گند می زند به روح و روان آدم.
راستی شما نظر خصوصی نداری چرا؟!

ناشناس گفت...

مدت هاست فيلم اشكي نديده ام يك جوري شده ام... انگار طاقت ندارم يا سطحي شده ام... يك روز نشستم و يك فيلم خنده دار بيخود را نگاه كردم و آخرش فهميدم كه چه سطحي بوده ام. اما شايد لازم باشد.

ناشناس گفت...

يك جوري نوشته ام انگار همه اشكي ها باخود و خنده دار ها بيخودند. منظورم اين بود كه جدا اين روزها حال فيلم دو دستماله و بيشتر ندارم.

ناشناس گفت...

از زاویه مطالب کلاسیک درست می فرمایید.

اما خانم طلا، توجه داشته باشین که زندگی خرج داره. باید چیزی ساخت که در این وانفسای آموزش رایگان! و درمان رایگان! و فرهنگ رایگان! (حالا کار به آب و برقش نداریم) خرج خونه فیلمساز در بیاد.
یادتونه؟ آقا شاملو هم در چند سال اواخر دهه 30 غم نان داشتند و سروده های اون سالها رو جزو خانواده آثار دلخواهش نمیداند.
من فکر می کنم فیلمهای دلخواه فیلمساز که بدون غم گیشه باشه، باید بصورت ویدئویی ساخت تا هزینه ها بمراتب کم بشه و با سرمایه شخصی ساخته بشه. یه جورایی مثل سینمای تجربی. چون سالهاست که تهیه کننده های سینما 4 تا بازیگر مثل حیایی می خوان تا بخنونه مردم رو یا کوثری که گریه بندازه.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...