۱۲ شهریور ۱۳۹۲

گفتگوهای من و صاحبخانه درچند هفته اخیر



- تصمیمتون چی شد؟

-  دارم دنبال خونه می گردم (گوینده  شیرازی روی صندلی خود نشسته است)

- خب 50 تومن تخفیف بهتون میدم...

- نه نمی تونم ،شرمنده ام می رم 

.......................

- تصمیمتون چی شد؟

- دارم اون ور شریعتی دنبال خونه میگردم (گوینده  همچنان روی صندلی خود نشسته است)

 خب 100 تومن تخفیف بهتون میدم...

- شما لطف داری ،ولی من شرمنده ام می رم

....................

- تصمیمتون چی شد؟

- چند تا خونه اون ور شریعتی دیدم  (گوینده روی صندلی خود نشسته است و کمی جابجا می شود)

 خب 150 تومن تخفیف بهتون میدم...

- من از محبت های شما خجالت میکشم  ولی نمی تونم باید برم

......................

- تصمیمتون چی شد؟

- تو خیابون ادیبی چند تا خونه دیدم (گوینده روی صندلی خود نشسته است و چایی هم می خورد با شکلات)

 خب 200تومن تخفیف بهتون میدم...

- سلامت باشید نه  ،شرمنده ام می رم

...................

- تصمیمتون چی شد؟

- یه خونه تو ادیبی دیدم (گوینده روی صندلی خود نشسته است و سریال نگاه می کند)

- چند می خوای به اون خونه بدی؟(با خشم و دندان قروچه)

- من؟ خب اینقدر...

- همینقدر بده ...همین جا بمون( صدای کوبیده شدن سر به دیوار در گوشی شنیده می شود)

........



حالا کجاست این خیابون ادیبی که من اینقدر توش دنبال خونه گشتم ؟:)

۳ نظر:

ناشناس گفت...

ها ها ها

امان از دست این خانوم طلا. قبلا گفته بودم که. اون ترانه آقای نوری جدا در مورد آقای صاحبخونه شما مصداق داره.

اتفاقا خیابون ادیبی هم داریم. در محله حشمتیه (زندان قصر اونورا) با بافت جمعیتی سنتی. قدیمترها می گفتن بعد از خیابون سبلان، تگزاس تهرونه.

رها گفت...

ای ول!

مبارکه که نه نیاز به وسیله کشی و جابجایی و نه نیاز به خرج گرون شد!

ساغر گفت...

یعنی این داستان دیالوگ ها واقعیه گیس طلا خانم؟ اگر واقعیت داره خوش به سعادتتو بابا! ایول دارید به غرعان!

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...