عید که شیراز بودم برای خوابیدن به طبقه بالا می رفتم. یک شب دو قلوها متوجه خروج من شدند و با وجود تاریک بودن راهرو طبق رهبری یکی و همراهی دومی برای اولین بار در عمرشان پله ها را بالا آمدند و در تاریکی به اتاق من رسیدند و چراغ را روشن کردند.
شادمان و هیجانزده از ماجراجویی خود به حیرت به اتاق نگاه کردند و پرسیدند:
اینجا تي رونه ؟
۱ نظر:
يني نيم ساعت داشتم ريسه مي رفتم
اين اوانگاردي زماني - مكاني شان در حلقم
ارسال یک نظر