۱۸ فروردین ۱۳۹۳

و من فهميدم بايد شش بار ديگر بايد آنها را بلند كنم

آكواريوم هتل چمران، اولين برخورد دوقلوها با ماهي زنده بود و حالا انبوه سوالاتي كه بايد پاسخ مي دادم:
چرا كوچيكن
چرا بزرگن
چرا ايستاده
چرا راه مي ره
كي اينارو درست كرده
منو مي خورن
چهار باري آنها را بلند كرده بودم تا ماهي ها را ببينند و كمرم در حال شكستن بود كه  آن وسط يكي از دوقلوها مي گويد: داري اذيت مي شي
به شدت احساساتم قلمبه شده بود و بزغاله گلوم را گرفته بود از اين عواطف پاك كودكانه كه متوجه شدم جمله صرفا خبري بود و ..

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...