نيمه شب، از خيابان كه برگشتم ،گوش چپم را به دليل فريادهاي رها و دست راستم را به دليل پرچم تكان دادن هايم از دست دادم
و رقص و بوق و چراغ
همه يك معنا داشت
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر