۳۰ تیر ۱۳۹۳

و اميدواوم كه برايم اومد داشته باشد

كفش كوهم را امروز دور انداختم، پنج سال پيش خريده بودمش، در اتريش ، وين، در زمان بازگشت از مطب دكتري ايراني كه بعد از سي سال فراموش كرده بود مودبانه اسهال چه مي شود، دكترمهربان بدون نسخه و حق ويزيت ،از كشوي ميزش دارو به من داد و خيالم را راحت كرد كه همچنان مي توانم به تجربه طعمهاي جديد ادامه بدهم تا خرخره
و نگران چگونگي خروجش هم نباشم
در بيرون از مطب  به فروشگاهي برخوردم كه كفشهايش را حراج كرده بود به قيمت احمقانه ده يورو، ان روزها يورو كمتر از هزارتومن بود، كفش را به محض اينكه پوشيدم خريدم ،به طرزشگفت آوري سبك و نرم و راحت بود
شيرازي ها براي اجناس و اشخاص اصطلاحي دارند به نام "اومد"
اين كفش هم حسابي اومد داشت، چه كشورهايي كه با آن گشتم، چه شهرهايي بيشتر ، دشتها و كوهها
در اين سالها كاري كرد كه اصلا پاهايم را به ياد نمي اوردم، خودش را هم به ياد نمي اورم، فقط مواظب بود كه نلغزم، كه سردم نشود، كه دردم نگيرد
و سرانجام نه در سفر كه در خانه نشانم داد كه به پايان راه رسيده است
شكاف بزرگي در كف آن كه به معني  مرگ يك كفش كوه است
در اين يك سال گذشته  نه كفش خريدم و نه قبلي را دور انداختم تا امروز
امروز در زير آفتاب داغ تابستان، آبسردكني در پشت شيشه مغازه وسوسه ام كرد به ورود، 
در حال گپ و گفت با فروشنده خوش اخلاق و رفع تشنگي، كفش كوهي را ديدم كه به من نگاه مي كرد و خجولانه لبخند مي زد، حتي جوراب هم به پايم نبود كه امتحانش كنم، مغازه دار از گوشه اي جورابي بلند و ضخيم  كشيد بيرون و من كفش را پوشيدمش و 
تمام شد
كفش قديمي را شستم و روغن زدم و در جعبه اي كنار سطل آشغال كوچه گذاشتم 
 و الان به صندلي روبرو نگاه مي كنم كه رفيق جديد  با لبخندي نه چندان خجولانه  روي آن نشسته و هر دو به سفرهايي مي انديشيم كه با هم خواهيم رفت
به كشورها و شهرها به دشتها و كوهها 



هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...