مادرك زنگ زده مي گه: من نم دونم به اينا چي چي جواب بدم، تو يي چيزشون بوگو
دوقل گوشي را گرفته با صداي گرفته مي پرسد: من مي خوام ماه بوس كنم
معلوم شد كه وقتي فهميده نمي تونه ماه را ببوسد زده به گريه و زاري
بهش گفتم :نمي توني ماه و بوس كني اما مي برمت كنار دريا ، موقع طلوع ماه ، دريا ، ماه و بوس مي كنه، تو مي توني بوسه اونا رو ببيني، باشه؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر