خدمتكار دانشكده خوشگل و ميانسال فرهنگسرا تنها زندگي مي كنه و داشت وحشتزده مي گفت: اشكال نداره، دزد بياد خونه آدم، هرچي مي خواد برداره ، فقط با من كاري نداشته باشه
همكارش با خنده مي گفت: آره ديگه ، حتما، دزده مي ياد ، طلاهاتو بر مي داره ، پيشونيتو ماچ مي كنه، بهت شب بخير مي گه و مي ره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر