پدر دوستم سالهاست كه فوت كرده و مادر بچه ها را بزرگ كرده است، زني قوي و مستقل و جدي
حالا دخترها از حضور مردي در زندگي مادرش خبر مي دهند و سوتي هاي او را كه گوشي را روي ويبره مي گذارد و با خود به اتاق ديگر مي برد اما خبر ندارد كه آن لرزه هاي گوشي قديمي تمام خانه را مي لرزاند و صداي دكمه ها از زير پتو هم شنيده مي شود
و من لذت مي برم از بچه هاي كه ميل مادر به خروج از تنهايي درك مي كنند و هيچ به رويش نمي آورند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر