مي گه: دريايي از كمد در آثار اين نقاش موج مي زند
،
،
،
،
آقا الان من اصلا كاري به درست يا نادرست بودن حضور كمد در آثار اون نقاش بدبخت ندارم، الان فقط به استخوانهاي مفهومي به نام مضاف و مضاف اليه فكر مي كنم
ما تو ادبيات درياي از عشق ، درياي از ماتم، درياي از گُل داريم
درياي از كمد آخه؟
بي انصاف حتي تصورش دردناكه ، چه برسه شنا
اين انگشت كوچيكه كه گوشه كمد مي خوره ديدي دردشو؟
حالا تصور كن يه دريا كمد و انگشت كوچيكه
،
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر