۶ اسفند ۱۳۹۵

جمعه خود را چگونه گذرانديد

با شادماني بيدار شدم و يادم اومد كه مي تونم بازم بخوابم اما بيدار بودم، رفتم حياط و چراغها را خاموش كردم و نفس كشيدم
نفس
عطر صبح ، سرد و خوشمزه
برگشتم خونه و  تا ساعت هشت و نه در رختخواب وول خوردم و وب گردي كردم، بعد بلند شدم و رفتم توي مهتابي آب پرتقال گرفتم و فيلمش را گذاشتم اينستاگرام
بعد با شادماني رفتم  به سراغ سبد هاي نهال گل كه ديروز از پنج شنبه بازار خريده بودم، دو سبد شقايق، دو سبد ميمون
موزيك گذاشتم و چند ساعتي مشغول بودم، دستكش و بيلچه و خاك و حلزونها و برگهاي  خشك
حياط كه كارش تمام شد رفتم حاشيه ديوار كوچه را هم گل كاشتم، براي طرف ديگر بايد باز هم گل بخرم
گرسنه و خسته برگشتم داخل خانه و غذاي مورد علاقه ام گوجه فرنگي با تخم مرغ( املت نيستا، جدا از همه) را خوردم و رفتم در آفتاب گليم پهن كردم و در حين گوش دادن درس اسپانيايي به خواب رفتم
بيدار كه شدم  كمي قاقا لي لي برداشتم و رفتم به سمت درياچه  ، هوا محشر و  زنان  مشغول، توت فرنگي ها را وجين مي كردند، شاليزار را آماده مي كردند و  مزارع كلزا هم زرد زرد شده بودند
درياچه پر از آب شده بود ، كنارش نشستم، دراز كشيدم، به صداي قورباغه ها گوش دادم، پرنده ها و تراكتورهاي كه مي گذشتند
خستگي ام كه رفت  و آفتاب كه كمرنگ شد، از راهي ديگر برگشتم به خانه
در راه از كنار چوپانان و زنان كج بيا به دست مي گذشتم و سلام مي دادم
به خانه كه رسيدم تاريك شده بود، چراغها را روشن كردم و رماني كاراگاهي دانلود كردم و در كنار بخاري نشستم به خواندنش
و صداي اذان روستا مي آيد

۱ نظر:

ناشناس گفت...

?!Can I follow you in instegram? please

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...