استاد راهنما یم که پروفسور است و دو تا دکترا از فرانسه دارد برای اطلاعاتی از اینترنت را روی دیسکت ریخته بود زمانی که دیسکت را به من داد کاملا جدی گفت : می شه 300 تومن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!منهم پول را دادم منظورش دقیقا قیمت دیسکت بود باور کنید
به سه دليل براي اين پست تاريخ گذشته نظر مي دم. 1.اول ديم كه فقيرانه اينجانشسته و هيچكس براش نظر نداده. دلم سوخت. 2.از اين پست يك نتيجه اخلاقي گرفتم. و آنهم اينكه كسي كه پرفسور است و دوتا دكترا از فزنگ گرفته محتاج اين 300 تومن نبود بلكه مي خواسته به من و شمابگه در جامعه امروز كشورهاي پيشرفته چيزي به نام تعارف و برو قابلي نداره و اين خزعبلات كه ما هنوز درگيرش هستيم وجود ندارد.يادم چند روز پيش يكي از همكارها بهم گفت يه ميليون داري سه ماهه بهم قرض بدي. چون اولين بار بود اين درخواست و ازم كرده بود روم نشد بگم نه. مجبور شدم به چند نفر رو بزنم كه تا سر برج يه ميليون بهم قرض بدن. 3.چند سال پيش كه توي يه پروژه با خارجيها كار مي كردم از يك جون انگليسي خيلي خوشم آمده بود هي چپ و راست ميرفتم ولايت براش انجير و بادام و تخمه از اين دست مي آوردم بعنوان هديه.يه روز ازش خواستم يه بسته از نسكافه هاي كه خودش مي خورد را برام بياره.رو تعارف گفتم چقدر ميشه جدي گفت 10 دلار. خلاصه پول رو داديم.از اينجاي كه هيچوقت نمي گذارم چيري تو دلم سنگيني كنه كه برام بشه خاطره ي بد يه روز ازش سوال كردم من آنقدر براي تو كادو آوردم آنوقت آن 10 دلار ارزشش را داشت از من بگيري.گفت:تو به من گفتي فلان چيز را بياور و من رفتم مغازه خريدم و براي تو آوردم و پولش هم تمام و كمال گرفتم. تو اگر مي گفتي برايم فلان چيز را به رسم هديه بيار من بهت مي گفتم آيا برايم امكان دارد برايت هديه بگيرم يا نه.
در آخر مي خواستم از شما دعوت كنم سري به وبلاگم بزنيد و راجع به نوشتهايم بصورت كلي نظر بدهيد.كه البته اين لطف شما را با تشكري پيشاپيش قدر داني مي كنم.
۱ نظر:
به سه دليل براي اين پست تاريخ گذشته نظر مي دم.
1.اول ديم كه فقيرانه اينجانشسته و هيچكس براش نظر نداده. دلم سوخت.
2.از اين پست يك نتيجه اخلاقي گرفتم. و آنهم اينكه كسي كه پرفسور است و دوتا دكترا از فزنگ گرفته محتاج اين 300 تومن نبود بلكه مي خواسته به من و شمابگه در جامعه امروز كشورهاي پيشرفته چيزي به نام تعارف و برو قابلي نداره و اين خزعبلات كه ما هنوز درگيرش هستيم وجود ندارد.يادم چند روز پيش يكي از همكارها بهم گفت يه ميليون داري سه ماهه بهم قرض بدي. چون اولين بار بود اين درخواست و ازم كرده بود روم نشد بگم نه. مجبور شدم به چند نفر رو بزنم كه تا سر برج يه ميليون بهم قرض بدن.
3.چند سال پيش كه توي يه پروژه با خارجيها كار مي كردم از يك جون انگليسي خيلي خوشم آمده بود هي چپ و راست ميرفتم ولايت براش انجير و بادام و تخمه از اين دست مي آوردم بعنوان هديه.يه روز ازش خواستم يه بسته از نسكافه هاي كه خودش مي خورد را برام بياره.رو تعارف گفتم چقدر ميشه جدي گفت 10 دلار. خلاصه پول رو داديم.از اينجاي كه هيچوقت نمي گذارم چيري تو دلم سنگيني كنه كه برام بشه خاطره ي بد يه روز ازش سوال كردم من آنقدر براي تو كادو آوردم آنوقت آن 10 دلار ارزشش را داشت از من بگيري.گفت:تو به من گفتي فلان چيز را بياور و من رفتم مغازه خريدم و براي تو آوردم و پولش هم تمام و كمال گرفتم. تو اگر مي گفتي برايم فلان چيز را به رسم هديه بيار من بهت مي گفتم آيا برايم امكان دارد برايت هديه بگيرم يا نه.
در آخر مي خواستم از شما دعوت كنم سري به وبلاگم بزنيد و راجع به نوشتهايم بصورت كلي نظر بدهيد.كه البته اين لطف شما را با تشكري پيشاپيش قدر داني مي كنم.
مهربان و سلامت باشيد.
ارسال یک نظر