باران می آید..دیشب در کوچه باغهای شیراز قدم می زدم..بوی دود می آمد...ارغوان ها همه گل داده بودند...رفتم به یک قبرستان قدیمی ..اطرافش همه باغ بود ..مردم روی قبر ا گلدان های گل گذاشته بودند و یک درخت بزرگ گردو وسط قبرستان بود...اسم قبرستان ..آرامستان !بود...خورشید داشت غروب می کرد و ابر ها همه قرمز بودند
دیشب دوباره زلزله امد در لرستان و دوباره و دوباره و دوباره
معلم دینی خواهرم به او گفته علت زلزله در بم گناهکار بودن مردم این شهر بوده است! حالا باید ببینیم این لر ها چه گناهی کرده اند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر