۷ مهر ۱۳۸۵

به همین سادگی

دوستم سرانجام مردی را پید ا کرد که به معیارهای او نزدیک است. پیشنهاد ازدواج او را پذیرفت و به خانواده ها اطلاع دادند. حالا پسر می گوید که مهریه نمی دهد . فراوان اجرا گذاشتن مهریه را دیده و نمی خواهد برای خودش چنین ماجرایی رخ دهد. به دوستم می گوید که او را درست نمی شناسد و تا زیر یک سقف نروند نمی توان روی آینده حساب کرد. در عوض هیچ جهیزیه ای نمی خواهد. اما با وجود تمکن مالی به همان دلیل حاضر نیست چیزی را به نام دختر کند. دختر نیز ثروتمند است و جهاز فراوانی درهر صورت خواهد آورد. می خواهد که از پدرش پولی دریافت کند. پدر برای برادر خانه ای 100 میلیونی و دفتر 60 میلیونی خرید و عروسی مفصلی گرفت حالا به دلیل دختر بودن، پدر به اندازه پسر به او نمی رسد اما دختر می داند که حداقل یک جهیزیه 20 تومنی و ماشینی سر عقد از پدر هدیه خواهد گرفت و حالا پسر می گوید که همین را هم نگیرد در عوض مهریه...دختر احساس بدی دارد بدون مهریه بدون جهاز ازدواج کند می گوید که نمی خواهد مثل یک مستاجر وارد زندگی شود...آنهم به صورت آزمایشی...
همه این مسائل از دید منِ دوست چیپ به نظر می رسد اما همین بحث دارد یک ازدواج آتی را به هیچ تبدیل می کند . دوستم سالها در آرزوی ازدواج است ...این درد عمیق و حقیقی است که تحمل تنهایی را ندارد...و اکنون در درد و ترس دست و پا می زند ...چقدر رویا با واقعیت فاصله دارد....

۱ نظر:

AmirHosein Asadpour گفت...

به نظر من هم مرده خیلی کار درستی میکنه

اگه اعتماد وجود داره این انتظارات چیه ؟

البته قانون پری ناپ رو هم بهش معتقدم

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...