۱۸ فروردین ۱۳۸۶

و من مثل هر سال می ایم و زندگی تکراری اما کوتاهی را برای یکبار تجربه می کنم و هر بار به همان میزان ازار می بینم که همیشه ...هیچوقت ازارش کم نمی شود ...این نفرتی که بین مادر و پدرم در هوای خانه جرقه می زند. نفرتی که دیگر هیچ هیچ حس مشترکی موجب ان نیست ..نفرتی که بامرگشان نیز از بین نمی رود وسالهاست که تعطیلات نوروزی یعنی در این هوا تنفس کرد ...حیف حیف شیراز که این دو الوده اش می کنند....

۱ نظر:

papillon گفت...

نميشه كمكشون كني بفهمند مشكلشون چيه؟ يعني.. هر دو احساس "تنفر" مي كنند؟ يه كاري بكن لااقل اين مسئله براي تو ناراحت كننده نباشه. چه كاريه؟ كي حال داره!؟ بگو بشينن به هم نظرشون رو بگن!

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...