۱۷ خرداد ۱۳۸۶

مکانیزم دفاعی

یه استاد جذاب دارم که طبعا چون همه تحویلش می گیرن، من نمی گیرم...امروز دیدمش و احوالپرسی کردیم و منتظر شد من چیزی بگم که نگفتم و رفت... یکدفعه صداش زدم :استاد...برگشت و با لوندی تمام اومد تو صورتم ...می شد مژه هاشو شمرد...و لبخند زد و منتظر شد... ومن؟..... یک سئوال سخت درسی کردم که نتونست جواب بده ...ای حال داد..ای حال داد..

تبصره: البته همه این کارها ی من از ک ون سوزیه ها..آخه طرف یه زن و سه تا بچه داره!!!!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
ببخشيد كه كامنت بيربط ميذارم
از يه جايي اومدم اينجا ولي زمينگير شدم تا همشو بخونم كه وسطها به اين پست رسيدم
http://gistela.blogspot.com/2007/02/blog-
يهو ياد اين افتادمhttp://www.iranianuk.com/article.php?id=13160
خوب شرمنده؛ ببخشيد؛ حواس آدميزاده ديگه؛ هرجا دلش بخواد ميره.
خوب باشي

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...