شرطو بردم...یه دوست دارم که در مدت 15 سال زندگی مشترک 21 بار اسباب کشی کرد و بعد از طلاق به جای جابجایی خونه داره کشورش را جابجا می کنه ...اخریش دوبی بود ...شرط بستم که تابستون تموم نشده بر می گرده که برگشت...بامزه اینکه همیشه قبل از انجام کاری تمام دلایل مثبت را جمع می کند و بعد از انصراف از ان تمام دلایل منفی را ...خوشحالم که با تمامی ترسها و تردید و اضطرابهایم ...چند سالی است که به آرامش دست یافتم...به راز لذت بردن از این دم....همین و تمام
۱۸ مرداد ۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۲ نظر:
1- شرط سر چی بود؟
2- با کی شرط بستی؟
3- سوال بی ربط: چرا با 4 سال سابقه در بلاگنویسی کامنت کم داری؟
خنگول
با دوستم
سر اینکه دوباره بر می گرده ایران
سئوال چهارم ...چون خواننده هام هم فهمیدن واسه چی می نویسم ...
ارسال یک نظر