شبکه مزو را نگاه میکنم ونوازندگانش را...چقدر خود را با دنیای انان غریبه میبینم... این دختر ویولن که با این احساس می نوازد یک روزش را چگونه میگذراند ...به چه اینده ای می اندیشد...دغدغه هایش...ترس ها ونگرانی ها وحتی شادی هایش چیست؟ از چه جنسی؟... و من وسط چادری که بسیج آورد و به تمام خانمهای مرکز هدیه می دهد، بنزین جیره بندی و تذکرات ماموران سر میدان...درگیری های مبتذل عاطفی...دغدغه هایم چه اندازه حقیر است
می ترسم روزی حتی حقوق پیش پا افتاده ام را فراموش کنم..حق نفس کشیدن ...شاد بودن...انتخاب کردن...
۲ شهریور ۱۳۸۶
حقیر
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۴ نظر:
چرا ما ايرانيا عادت داريم هميشه از روي دست بغل دستيمون تقلب كنيم و هرچي اون خواست رو بخوايم؟
ورقه خودتو نگاه كن بچه؛ به ورقه بغل دستيت هم كاري نداشته باش
open your wings and feel free...
it's something inside...
داري كم كم با لحن جدي حرف مي زني. تصوير ترسناكيه غريبگي رشك آميز در برابر دنياي اون نوازنده. اما اون همه شوخ طبعي و آرامشي كه هميشه به نظر مي رسه داري مي تونه حتما وقتي همه چيز خوب نيست سرحالت بياره. مگه نه؟
faramoosh mikoni,manke motmaenam...rooz be rooz darim bishtar faramoosh mikonim noobatesh mirese...ye ja yadasht kon ke ina ro dashti emrooz chon yavash faramooshet mishe motvaje namishi....
ارسال یک نظر