۱۵ شهریور ۱۳۸۶


روز دوم
صبح در کمپ بیدار شدیم وطبق معمول با توالتهای همیشه کثیف سراسر ایران روبرو شدم. برنامه رفتن به کلات نادری بود که از اطلاعات راه اهن بروشور های لازم را گرفته بودیم .صبحانه را در قهوه خانهای در میدان تره بار نوغان خوردیم که املت خوشمزه ای درست کرده بود اما پیاز هم گذاشته بود صبح اول صبح! دو تا از بچه ها نیمه شب به حرم رفته بودند و در میادان به ما پیوستند که نشناختیمشان مجبورشان کرده بودند برای ورورد به حرم چادر بخرند و انان با چادر سفید گلدار منتظر ما بودند!
دو تا سواری گرفتیم برای رفتن به کلات. راننده ما به شدت موجود بامزه های بود از کرد هایی بود که کوچشان داده بودند به انجا کرد کرمانج . در سراسر مسیردر حال روایت خاطرات قشنگی بود .
از ده خودشان می گفت که که هیچوقت به مسجد نمی روند برای سخنرانی اخوند ها ...برای جذب انان در مسجد فیلم پخش می کنند وهمه اهالی به دیدن فیلم می روند زمانی که بعد از فیلم اخونده می ره روی منبر همه بلند می شوند می روند خانه هایشان!
یک ده حزب الهی سرسبز هم نشانمان داد که شهید زیاد داده بود و دولت برایش سد کشیده بود اما ده بغلی که بی خیال دولت هستند حتی اب نداشتند
می گفت که گوسفندان را برای چرا به ترکمنستان می برند چون علفهای خوبی دارد. در زمان حکومت روسها کاری به انان نداشتند اما دولت جدید ترکمنستان چوپانان را می گیرد وتحویل اطلاعات ایران میدهد انها هم کتکشان می زنند اما چاره ای نیست علف های ان طرف خیلی بهتر هستند!

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...