۳۰ آذر ۱۳۸۶

گیس طلا خل پسند می شود


خیلی بده نه ؟ خیلی بده که من با خودم اینقده حال می کنم اون وقت همه از تنهایی می نالن .
شب یلدا است و من مثل پارسال تنها هستم وبه تخمدان هایم هم نیست. دوستم زنگ می زنه که تنها نمون ..یا می خوای بیام پیشت..و با توجه به اینکه فقط من بی پدر مادر هستم هم چنان تنها می مونم. یک کوفته جدید از روکتاب آشپزی درست کردم که خیلی خوشرنگه ونه چندان خوشمزه. رفتم حموم و خوشگل شدم یک خمره سفال آبی در دار گرفتم وترشی ها را رختم توش گلدوانمو آب دادم برای بامبوها قطره تقویتی گرفتم یک کم نوکاش سوخته
عصری رفتم بیرون ..هوا سرد بود روزهای جشن را دوست دارم.. این آیین ها که مردم همه کار خاصی را انجام می دهند فقط میوه فروشی ها باز بود که هندونه می فروختن و آجیلی فروشی ها. رفتم برای خودم کیک یزدی خریدم که خیلی دوست دارم. نسکافه کلانسو با طعم ایریش .. تخمه نخریدم چون من مریضم (سرما خوردم) هوا سرد بود و شال گردن نارنجی با اینکه دور سرم بود اما پیشونیم یخ کرده بود یه اقای اومد جلو و گفت:
خانم ببخشیدمی تونم مزاحمتون بشم
نه
قصد مزاحمت ندارم من مهندس علیزاده هستم می تونم چند لحظه وقتتون رابگیرم
نه
من چندین بار تو متروشما را دیدم من را ندیدیید
نه
شما متاهلید؟
نه
می تونم بپرسم شغلتون چیه
نه

واین گفتگو تا مرحله جنون من ادامه داشت...
نتیجه اینکه من متوجه شدم خل پسندم. منظورم اینه که خل ها مرا می پسندند...علتش اینه که منم خلم؟
یلداتون مبارک

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...