۹ اسفند ۱۳۸۶


دختر خاله زنگ زده صدایش را عوض کرده وکودکانه و مودبانه تعریف می کند: ما داشتیم پرواز می کردیم بنزینمون تموم شد خدا را شکر که مسافر نداشتیم خب؟سقوط کردیم با منقار اومدیم پایین... خب؟ نصف منقارمون شکسته از اون مدلی که نصف زبون پیدا می شه خب؟بالمون زخمی شد و خوردیم به درختها وپامون شکست..خب؟ گوش می دید؟
نتیجه گیری پایانی: پای دختر خاله حقیقتا شکسته البته در حین رقصیدن خودش به خودش پشت پا زده روی سرامیک لیز خورده
حالا زنگ زده می گه: بیان دیدنم زیاد هم سروصدا نکنین بیمار قلبیم ..کمپوت هم یادتون نره ...دکترآشنا برای جراحی پلاستیک منقار دارید ؟

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...