۱ خرداد ۱۳۸۷


امروز صبح تمرين تئاتر آرش کمانگیر داشتيم.بچه ها خیلی بهتر شده بودند و لذت مي برند از كارشان...زماني كه يك صحنه پر از هماهنگي هاي مشكل را تمام كردند.. همه ساكت شدند و بعد از مدتي شروع به دست زدن كردند كه نمي دانم براي خودشان بود و يا جادوي كلمات نمايشنامه...
من آن لحظه را دوست دارم كه هومان در جواب پرسش آرش درباره دليل خيانتش به ایران می گفت:
- خواستم بدانم که عشق به وطن هنوز در من هست...
دخترك مکث می کرد، از آرش رو بر مي گرداند و می گفت
- و نبود..

هیچ نظری موجود نیست:

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...