سوار هواپیماهستم و برای اولین بار دارم از رو رشته کوه البرز رد می شم...اون قله مغرور و بلند که به ابرای سیاهی و به بادای بدی می خنده ...همینه که من الان می بینم ؟ کمی برف لای شیارهای کوه هست...برای اولین بار سرنشین هواپیما هستم نه ته نشین...جدی می گم ..صندلیم چسبیده به ک ون خلبان و از صدای این پره های دو طرف گوشم مجبور به وبلاگ نوشتن شدم....تو هواپیما یه کاغذ از طرف بسیج هواپیمایی دادن به مناسبت فتح خرمشهر آخرش یه سری سئوال مسابقه بود به شرح زیر
1- تعداد کشته ها وزخمی و اسرای دشمن در عملیات چند نفر بود؟
2- مرحله سوم عملیات توسط کدام قرارگاه آغاز شد؟
3- رمز عملیات بین المقدس چه بود؟
4- جوان خرمشهری بر روی تابلو چه نوشته بود؟
5- پیام حضرت امام (ره) درباره فتح خرمشهر چه بود؟
عجیب اینکه جواب تمام سئوالها تو بالای همون کاغذه بود..شما فکر می کنید منظورشون چی بود؟
۷ خرداد ۱۳۸۷
روز اولَ نوشهر
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر