این منشی ط ب سوزنی هر وقت من وارد میشم خنده اش می گیرد.
آخه تو این مطب همه به زمزمه حرف می زنند و به آرامی راه می روند و منشی هم در سکوت بادکش می گذارد و برمی دارد. دکتر هم خیلی ملایم و متین احوالپرسی می کند وسوزن می زند و مراجع در سکوت به موسیقی ملایم گوش می دهد تا منشی بر گردد و سوزنها را بردارد.
حالا هر وقت من می یام به جای منشی خود دکتر بادکشها وسوزنها را بر می دارد تا فرصت بیشتری داشته باشیم تا با پیرمرد درباره فوتبال وسیاست و سینما بلند بلند حرف بزنیم وبخندیم ...
و من همیشه با شرمندگی از نگاه موجودات ساکتی که در اتاق انتظار نشسته اند از کابین بیرون می یام و منشی می خندد و سر تکان می دهد.
و من با خودم قول می دم هفته دیگه اینقدر حرف نزنم ...
۱۳ نظر:
اشکال کار بدقولی شما نیست. اشکال کار «موجودات ساکت»ی هستند که دیر یا زود روزی زبان بازخواهند کرد. یعنی امیدوارم که.
خب لابد آقای دکتر مثل ما داره از مصاحبتت لذت میبره :)
نه! هفته ی دیگه بیشتر حرف بزن! آروم که بشی دیگه گیس طلا نیستی! خودت باش! حرف بزن....
سلام اميدوارم هميشه شاد باشيد.
سلام منو ياد همشيره ام ميندازين شاد شدم.
بالام جان؛ خدا مجموعهی رفتگانت رو بیامرزه که روحی رو از نگرانی درآوردی.
من هم هر جا میرم همین حس رو دارم! با این تفاوت که حرفهای من کمی برای سلامتی ضرر دارن و همیشه توی رستوران، میزهای دور و بر من خالی میشن که مبادا موقع دستگیری، اهل سکوت رو هم قاطی ما جارو کنند!
به خودت قول نده!
همین چیزهاست که گیس طلا رو، گیس طلا کرده دیگه! اگه مث بقیه بودی که گیس طلا نمی شدی
دونقطه D
پس مي خواي سرمو بخوري..واي ددم واي...از الان به فكر آقاي دكتر باشم لااقل سر اونو بخوري...
don't you think it is kinda creepy?!
میشه منم دوستت بشم؟ آخه منم یه جورایی مثل توام. ولی همه می گن ،خجالت بکش از گیس سفیدت!! یه کم مثل آدم بزرگا باش:)
دوستت دارم دختر شیرازی:*
مانی راست می گه :)
ببينم گيس طلا حالم ميده طب سوزني؟
اگه حال مي ده آدرس بده ما هم بريم
آخه منم يه مدتي با كسي درست حسابي حرف نزدم
فقط يه سوال كوچيك:دكتر خانوم هم داره اون مطب؟(:
تقریبا این صفحه رو خوندم با دیدقوی به نکات خوبی اشاره می کنی
ارسال یک نظر