۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸

فلاش فریم

امروز دیدم یه راننده تاکسی سرعتشو کم کرد تا یه کلاغ زاغی بتونه تکه نونشو از وسط آسفالت برداره.

۱۱ نظر:

جمالزاده گفت...

سلام.
خوب چيزي رو ديديد .
يني هم چيز خوبي بوده ، هم شما خوب ديديش .
راستي موجز نويسي شما نيز قابل تقدير مي‌باشد !
مستدام باشيد :)

یله گفت...

راننده هه شبیه من بوده:)

ناشناس گفت...

hame hamin karo mikonan gheyr az man va amsale man

پرند گفت...

ااا چه بامزه !
چه کلاغ خاصی !
( سوژه شده خب )
...........
واسه اون خصوصیه که برام گذاشتین :
نه ... خداییش تا این حدشو نمی دونستم ... این که من ... دیگه !
فقط می دونستم این وسط یه چیزی ، یه کوچولو خاص هست .
خلاصه خیلی خیلی خوبه و اینا ! واسه من باعث بسی افتخاره . شما رم بیشتر دوست می دارم و اینا! کلن !
با عرض ارادت ویژه

taraaaneh گفت...

چقدر مهربون. پرنده های اینجا که خیلی پر رو هستن از هیچ ماشینی هم نمیترسن.

وستا گفت...

واقعا.....!!!!؟؟؟؟

کیقباد گفت...

باز هم شکر . ممکنه به نظر عادی باشه ولی عادی نیس .نمیخوام بدبین باشم اما کم شده نایاب شده گم شده این لحظات ناب مهربانی و چه خوب که یکی چون شما ثبت میکنه این تکه های محبت این حلقه های مـفـقـوده تا کمی به یاد خود بیفتیم .ممنون

لاکو گفت...

من اگه می دیدم... بغض می کردم..یه بغض سرخوشانه...

carpe گفت...

وبلاگ کارپه باز هم بروز گردید.اگر وبلاگ بنده را قبلا مورد لطف قرار داده و بازدید نموده اید.مطالب جدید را ببینید. در غیر این صورت خوشحال میشوم قدم رنجه بفرمایید.

نگار ایرانی گفت...

و همین لحظات زیباست که زمین را زنده نگاه داشته است .
و آن راننده حتما روزی عاشق بوده است.

a.t گفت...

شبیه آن راننده تاکسی در فریاد مورچگان محسن مخبلباف که مسافرانش را پیاده کرد وسط بر بیابان تا مگسی را که در ماشین بود به جای اولش برگرداند ...دیشب دیدم

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...