۱۷ مرداد ۱۳۸۸

وضعیت های غیر انسانی

دیروزدر تمام مدتی که دردمی کشیدم و دختر خاله ها نوازشم می کردند و پرستاری به کسانی فکر می کردم که پنجاه روز بدون هیچ همدمی درد کشیده اند.

۱۰ نظر:

پرتقال فروش گفت...

خواهش از کامنت!!!

پرتقال فروش گفت...

داستی نمیدونم میدونی یا نه میتونی به جز قسمت بایگانی ، یه قسمت دیگه هم بزاری که بتونی به وبلاگ ها و سایت های دیگه لینک بدی !

کیقبا د گفت...

یه وبلاگ نویس گفته بود (نقل به مضمون ):
و چه مادرانی که با دبدن این صحنه ها و شنیدن آنجه که بر فرزندانشان میرود با خود و خطاب به بچه هایشان میگویند ای کاش قورتت میدادم ...

shadi گفت...

har rooz ye etefagh miofte badtar az dirooz

ناشناس گفت...

مريض شدي؟

آرام گفت...

بد نباشه خانم ؟ چرا درد ؟ خوبی ؟

دورنزديك گفت...

سلام
تابلوي بمباران گرنيكا اثر پيكاسو ...

ابک گفت...

داری کم کم به مرحله اعتراف کردن نزدیک میشی!

ناشناس گفت...

http://parvande.net

ناشناس گفت...

من نيز ......

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...