۲ آذر ۱۳۸۸

شبی چون روزهایمان

نیمه شب است. از کابوسی بیدار شدم که در ان مردم مردگان خود را می خوردند. مردگانی که نیم زنده بودند و مارهای هراسناک بزرگی که گرد همه اینها می لولیدند.

در صحرائی این چنین می دویدم و هر نجات دهنده ای خود به موجودی هراسناک تبدیل می شد. تا زمانی که باران امد و همه اجساد زنده و مرده بی حرکت شدند و من بر زمینی پر شده از قطعات بدن، به سمت جاده به راه افتادم.

۱۶ نظر:

آلما گفت...

چه خواب ترسناکی!!!!

Unknown گفت...

ر شبیه کلیدره.وقتی نبش قبر میکنند و ماری توی کاسه سر مدیار چنبره زده

شاه نگار گفت...

و اما پست بعد
سفرنامه مربوط به همین جاده می باشه

Unknown گفت...

ba in khab ke adam nesfe omr mishe

یک عدد گارفیلد برنامه نویس گفت...

واقعا چه خواب ترسناکی! بازم بعدش تونستی بخوابی؟ چیزی انقدر زیاد اذیتت می کنه تو این روزها؟
خوب باشی همیشه

خسته گفت...

و آموخته ایم که چگونه پس از این روزها و شبها، رویا ها و کابوسها باز برخیزیم و زندگی کنیم. گویا هرگز صحرایی چنین نبوده است.

کیقباد گفت...

میگن روزگارش سیاه شد . یا میگن فلانی روزش عین شب تار شده .
و از پس این روزهای سیاه و تیره و تار ، روزهایی سیاه تر از شب و شبهایی چون روزهایمان ! بعدها خواهند گفت :
فلانی شبش شده عین روز !!!

اميد گفت...

عجيبه
2-3 شب پيش يكي از همكارا خواب مردن خودشو ديده بود !!!

نگار ایرانی گفت...

عجب عنوانی ؟!!!!

shahrzad گفت...

in khaba dige shabo rooz nadare .be ghole khodet mesle roozhamanone .vali hatman khayli azyat shodi az didanesh

taraaaneh گفت...

tarasknaak bood

سوفی گفت...

خواب بود این ؟!چقد بد...می خواستی صدقه بندازی

حسین گفت...

به نور احتیاج داری به نور...
نور در هاون بکوب!

هیچک گفت...

عزیز ،چیکار می کنی با خودت؟ آدم سالم که از این خوابها نمی بینه!
ببخشید مشکیه.اما بیا

زرافه گفت...

اي واي چه وحشت؟
ولي موافقم كه اين خوابت عين روزمان است. من بعضي وقتها كه وضع داغون خيلي ها رو مي بينم حس مي كنم رو بدن له شده بقيه راه مي رم.

seabird گفت...

عنوان قشنگي براي پستت انتخاب كردي.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...