از دستفروش مترو ساق پشمی خریدم. تنها نقطه سرمایی من پاهایم هستند. فروشنده کیسه نداشت و زن جوان بغل دستی به من کیسه داد و گفتگوی ما اغاز شد:
زن شش ماه بود که ازدواج کرده بود. حسابدار بود، پدرش فوت کرده و او تنها دختر با چند برادر بود. در دوران عقد همسر او را دوبار می زند که یکبارش در پارک جلوی مردم بوده است. قصد به هم زدن می کند اما پهلوی مشاور می روند که آنان را آشتی میدهد. مرد به شدت ظاهر مثبتی دارد و روی مشاور اثر میگذارد. اکنون ازدواج کردند و مرد همچنان او میزند. بیشتر مشت توی سرش می زند. عکس شش ماه پیش خودش را در موبایلش نشانم داد. دختری ظریف و زیبا که ربطی به این زن لاغر با چشمهای گود افتاده و کبود نداشت. می گفت: مادرشوهرم باور نمی کرد مرا میزند تا اینکه جلوی او گلویم را گرفت و نزدیک بود خفه ام کند. مادرم هم می گوید اولشه درست می شه. به برادرهایم نگفتم چون شوهرم بی حیا است می ترسم برخورد بدی با آنها بکند. فقظ مواظبم بچه دار نشوم.
به او شماره مشاورم را دادم و گفتم که پیش یک وکیل هم برود. به ایستگاه هفت تیر رسیدم و از هم جدا شدیم. در خیابان باد سردی می امد و نوازنده ای دوره گرد با ویولنش اهنگ مرا ببوس را می نواخت.
۲۵ آذر ۱۳۸۸
داستانهای تکراری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
چهل عدد مقدسی در اساطیر ایران است. اهورمزدا آسمان را در 40 روز می سازد. چهل تعداد روزهای ناپدیدی هفت ستاره خوشه پروین است. در بابل بر یکدور...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
تولدم مبارک
۱۸ نظر:
So sad , and the women abuse continues to be an issue around the world. I hope she listens to you and not her family but I have doubts..
من چه زود بغضم می ترکد
من چه زود بغضم می ترکد
کاش زنگ بزنه و بتونه خودش رو از این زندگی با اون همه مشقت رها کنه... فقط گریه کردم و لرزیدم به خودم با خوندن این پست :((
ای داد...ببین این بلا ممکنه سر هر کسی بیاد.امید وارم بتونه خودشو از این وضع نجات بده.ولی خیلی ها به خاطر اینکه شغلی ندارن و کاری بلد نیستن و خانواده ای حمایتگری که ندارن به خاطر فقر مادی یا فرهنگی مجبورن تحمل کنن.خدا به دادشون برسه.البته قوانین اجتماعی درست حسابس هم که نداریم......
گیس طلا جان اگه ممکنه شماره مشاورت رو بهم بده.تو تجربه اش کردی حتما" خوبه.خصوصی بگذار لطفا".بوس.
از مادر خودش حرصم میگیره که میگه اولش اینطوریه! اه!!!!
تا وقتی که خودش تصمیم نگیره یه مشاور که هیچ صد تا هم پاسخگو نیستن ! شرایطش خیلی سخته! نمیشه خودمون رو جاش بذاریم و راحت فتوا بدیم
فقط میشه امید داشت
همین
:)
زندگیت مثل کتاب " شب عروسی من " میمونه
نمیدونم رمان میخونی یا نه ، کتاب مال شهره وکیلیه ، دوست داشتی بخونش
یکی دیگه هم اگه دوست داشتی بخون ، " غوغای همیشه " ، مال ساناز فرجی .... وقتی بخونیش تازه میفهمی دنیای ما چه شکل بی شکلیه
البته من پستای خیلی قدیمیت رو خوندم و این پیشنهادا رو میدم
خوش باشی
توی 2007 پست زدم برات گفتم شاید نبینیش دوباره اینجام برات فرستادمش;)
من رفيق غصه هاتم
اشتباه محضه با آدمی که دست بزن داره ازدواج کنی.
همیشه دلم برا کسایی که ازدواج کردن می سوزه . خیلی . کتک خوردشون که دیگه بدتر . . .
az in marda motenaferaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam...
Narcis
باید بهش میگفتی تا دیر نشده طلاق بگیره
oh, kash shoharsham khodesho be ye doctor neshun bede , chun adame shadidaaan mariziiieee
تعجب می کنم با دادن یه شمارره ولش کردی بره به امان خدا!!!
حکایتش چیه گیس طلا که همه با" آهنگ مرا ببوس " شروع میکنند . و بعد به نازنینشون رو اینجور میزنند و راهی برای خالی کردن عصبانیت های خودشون میدونند ؟ حکایتش چیه که این آهنگ ضمیمه متن همه ی ماست به نوعی از نوازندگان دوره گردی که بادهای سرد برایمان به ارمغان می آورند .
غمگین شدم البته ک ه اولین باری نیست از غصه ی این قصه ها شنیده ام یا دیده ام. اما این حقیقت تکراری خشونت علیه زنان حتی با وجود تکرارش چیزی از تلخی و مصیبتش کم نمیکند. ....
خودشون می دونن به ماچه
مردی که دست بزن داره باید تنها بمونه تا آدم بشه ؛ ولی... قبول کنید که بعضی خانم ها هم کاری با اعصاب مرد بیچاره میکنند که طرف واقعا از ازدواج پشیمون میشه.
ارسال یک نظر