زیاد پیش می یاد که تو مترو کتاب بخونم اما کم پیش می یاد که به خاطر یه کتاب ایستگاه را رد کنم.
خدا را شکر که جهان هنوز نویسنده خوب می زاید.
تنهایی پر هیاهو
بهومیل هرابال
ترجمه پرویز دوائی
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
۱۲ نظر:
یعنی انقدر جذاب بود و کشش داشت داستان که ایستگاه ...؟
اگه واقعا این همه خوب بوده، باید یه سری به کتاب فروشی بزنم :)
مرسی از معرفیش
با وجود اينكه به خاطر اين كتاب با يه نفر به هم زدم، ولى خيلى دوستش دارم . چند بار در تنهايي كم هياهويم آنرا خوانده ام.
همزاد پندارى دارم شديد با يارو
خمیرش کردم
In vase man khili etefagh miofte...ye bar man hey mesle ye avang miraftam bala va payeen. akheresh ham majboor shodam ketab ro bebandam ta yadam bemoone piade sham:D
خدا رو شكر كه راننده مترو نشدي!!
یک بار هم من را غافلگیر کرد:
http://shortsteps.persianblog.ir/post/42/
یک بار هم من را غافلگیر کرد:
http://shortsteps.persianblog.ir/post/42/
یک بار هم من را غافلگیر کرد:
http://shortsteps.persianblog.ir/post/42/
اتفاقا منم الان دارم همین کتاب رو می خونم.چیزی نمونده تموم بشه.کتاب زیباییه!
ااا من دیروز این کتابو دیدم و نخریدم
ینی من جیگر اون 129 کامنت پست 40 سالگی رو بخورم ها
البته خب فال و حافظ و اینا ، بستگی به این داره که خودت چقد باورش بکنی ... می دونی دیگه
اما خداییش فک کن ...
نه نه فک نکن ممکنه درست دربیاد
شایدم زبان حال اون طرف ماجرا بوده که دلت واسش بسوزه اینقد اذیتش نکنی
ببین اسم گیس طلا یا طره طلایی یا .... یه اشاره ای چیزی توش بوده یا نه . اگه نبوده که منظورش تو نبودی داداش من
برو خوش باش
* می دونی اون عکست خیلی شبیه تصورات من از قیافه ی واقعیت بوده ؟
mishe begin title be englisi chi hast?mamnoon
Found it.. sorry.. no need to respond "Too Loud a Solitude"
ارسال یک نظر