۲۷ بهمن ۱۳۸۸

مسافر شمال

با شکمی پر از غذاهای مامان پز و با کیسه ای پر از عطر سبزی های تازه و سیرترشی و زیتون پرورده و فلفل تازه و ماهی و تنفس هوای پاک برگشتم.

۸ نظر:

ارنی گفت...

. . . سلطان جهانم به چنین روز غلام است !

ida گفت...

مهمون نمی خوای خانوم شیرازی؟
توی غذاهای مامان پز آش برق هم پیدا میشه؟
مامان شما نمی خواد یه دختر دیگه به فرزندی قبول کنه؟؟
پی نوشت:اون قسمت سبزی ش دل منو آب کرد،شام دارم خورش کرفس می پزم و تو خونه نعنا ندارم،مجبورم سبزی خشک آشی مارک آسانا بریزم،گفتم سبزی می خوری به یاد نخورده هاش باشی

ناشناس گفت...

چه خوشی هم گذشته حتما :) با اون همه خوراکی و چیزای خوب خوب، بعلاوه ریه های پر از هوای خوب و تمیز دیگه چیزی هم کم هست؟ پر از انرژی و خاطره های خوب :) عکس چی؟ این دفعه عکس نمیذاری؟

paranoidmagus گفت...

روز نوشت های جالبی داری
ادم جذب میشه بقیشم بخونه

جفنگ میرزا گفت...

بد نگذره یه وقتی؟ خانم شیرازی
اگه برای خوردن اونهایی که گفتی مشکلی داشتی خبر کن! مدیونی اگه خبر نکنی!
:)

مهسا گفت...

وای خوش به حالت جای ما رو هم خالی کن...

آرام گفت...

عزیزم ، با تاخیر تولدت رو تبریک می گم . 120 ساله باشی . راستی آدرس وب جدید من اینه ab-va-ayeneh.persianblog.ir به اسم بانوی مهر از این به بعد کامنت می گذارم ...

نسیم صبا گفت...

سلام
نوش جونت ...
فقط خواستم بگم ایجاهایی که میری لااقل یه یادی از ما بکن

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...