۳۰ بهمن ۱۳۸۸

مادر- هیولا

زمانی از هیچکاک پرسیدند چرا مادرهای فیلمات ترسناک هستند؟ مدتی فکر کرده بود بعد پرسیده بود جدا؟ براش سند اورده بودند. باز به فکر فرو رفته بود و بعد گفته بود: خب فکر ش را که بکنی خیلی ترسناکن هستند
من مادری را می شناسم که دخترش را مجبور کرد از پزشکی تهران انصراف بدهد و در شهرشون دبیر شود تا در روزهای پیریش از او مراقبت کند.
مادری را می شناسم که با هر بار خواستگاری دختر بیمار می شود و تا مرز سکته پیش می رود و بعد از بهم زدن ماجرا دوباره حالش خوب می شود
مادر دیگری که مننتظر است تا مهمان بیاید و تا او دختر را در مقابل انان تحقیر کند.
مادری را می شناسم که از تمام دوستان دخترش متنفر است
درمورد پسر ها هم ... مرد 46 ساله ای را می شناسم که مادرش با محبت ها وکنترل هایش مانع از حضور هیچ زنی در زندگی او شده
مادری که تاکنون سومین ازدواج پسر را نیز به هم زده است

مادری که به محبت پدر و پسری حسادت می کرد و مدام رابطه این دو را بهم می زد

زمانی در کتاب بعد از سلام چه می گویید درباره والدینی صحبت کرده بود که نمایشنامه زندگی فرزندان خود را می نویسند و عده زیادی از انان ناخوداگاه نمایشنامه شکست انان را می نویسند تا دوباره کوچک و محتاج به اغوش مادر بازگردند
به نظر می رسد اینگونه مادران همیشه چهره دوگانه مادر- هیولا را حفظ خواهند کرد

۳۵ نظر:

نگار ایرانی گفت...

خدا جون پناه بر تو که من مادر هیولا نشم.

Fereshteh Sb گفت...

خیلی از این مادر -هیولا ها آدمهای شکننده ای هستند و میخوان پشت سنگر بچه هاشون حفظ باشند چون بچه ها محصول خودشون هستن!

nahal گفت...

inja dige man bayad beshinam zar zar gerye konam choon man ham farzande yek.......................

ناشناس گفت...

خدایا شکرت

رومینا

ناشناس گفت...

خوب می کنن . حالا بچه هه حتما باید بره بغل یکی دیگه بخابه که دل و جیگرشو بالا بیاره ؟ می خوام دلو جیگرشو بالا نیاره . عوض اینکه بره دلو جیگرشو بالا بیاره خب واسه ننه شو نیگر داره . ننه هه که سرشو گذاش زمین بچه هه بره هر قبرستونی که دلش می خاد . ننه ها حمال که نیستن اولاد بزرگ کنن بدن دس یکی دیگه خودشون سر پیری بشن تیکه والا بلا . واللا !

پری زا گفت...

به این فرزندان توصیه می شود یکی یک جلد "ملکه ی زیباییِ لی نین" اثرِ "مارتین مک دونا" خریده، در بسته بندیِ مناسبی بپیچند و به مادرِ عزیزشان هدیه کنند. و اگر چنانچه مؤثر نبود خودشان کتاب را به دقت خوانده و به آن عمل نمایند.
باشد که رستگار شوند

ناشناس گفت...

چه خوب که این بحث بالاخره اینجا باز شد. شاید که این تابو در جامعه ما شکسته شود. و این کلیشه که مادر معصوم است و مقدس است و عشق غریزی دارد هم شکسته شود. من مادرم به دلیل چندین و چند نوع بیماریهای زنتیک و شرایط وحشتناک دوران کودکی یکی از آن هیولاهای غیر قابل تصور برای بشر بود.من با تمام مشکلات تحصیلات دانشگاهی را تمام کردم و ایران را یا بهتر بگویم او را ترک کردم.و رفته رفته با زندگی در غرب و توجهی که جامعه غرب به این موضوع دارد متوجه شدم محال است که انسان بتواندبه شناخت خودو شعور عقلانی برسد بدون تعمق وتحلیل از ارزشهایی که از مادر به او منتقل شده. و قبول اینکه او بیمار بوده قدرت رسیدن به درک عقلانی را نداشته. این پروسه شاید یکی از دردناک ترین تجربه های زندگی بچه هایی است که چنین مادرانی داشته اند. یعنی مرحله فاصله حسی گرفتن از مادر. که خوشبختانه در غرب آنقدر روانشناسان متخصص هست. و از این گذشته در سالهای اخیر حتی کلاسهای گروهی به رهبری روانشناسان کار آزموده وجود دارد که کلاسها را رهبری میکند. و جالب اینکه این کلاسها را دولت سوبسید میدهد تا قیمت وپول مانع نباشد.

ناشناس گفت...

ياد فيلم برت لنكستر افتادم :)

Universal Emptiness گفت...

مادرهایی که پسراشون رو تحریک میکنن میندازن به جون زنشون و یادشون نمیاد که هموین بلا سر خودشون هم اومده...

ناشناس گفت...

سلام گیس طلا من از یه دختری خواستگاریی کردم ولی اون ازم یه مجسمه عیب ساخت میتونم در موردش باهاتون صحبت کنم؟ منتظر ایمیلتون هستم.hadiych@gmail.com
هادی

MercedeAmeri گفت...

دوستای عزیز الان که بحث مادر هیولا شد، توی این بلاگ یه داستان هست راجع به مادرهایی که بچه‌هاشون رو آزار میدن، فکر کردم ممکنه بعضی‌ها بخوان بخونن، حتا ممکنه شاملِ حالِ بعضی‌ها هم بشه.

http://vyonna.blogfa.com

بهمنگ گفت...

در اینکه خدا همه جور جانوری آفریده شک ندارم. دیدم ازین نمونه ها که حتی دختراشونو به حد خودکشی می رسونن.

در عین حال همه جای دنیا مادر کلاسیک هم پیدا می‌شه. چون هر چیزی خوبش خوبه.

با این وجود یک پیرزن قدیمی می‌گفت: ' ننه تو هنو مادِر نِشِدی'

اميد گفت...

سلام گيسو طلا

من از اون ور ماجرا نگاه مي كنم و يه جور ديگه ميبينم اين بحث رو.
من آدماي بي عرضه اي ميبينم كه مي ترسن از تغيير! كه خيلي هم خوششون مي آد از اين رفتار بعضي از مادرا ! كه مادرا رو به اين سمت مي برن !
آخرشم مي شينن و فيگور فرزند خوب رو مي گيرن و مي گن من فقط به خاطر مادرم اين كارو كردم !!!
هر چي به سر آدم مي آد از خودش مي آد. منظور استثناها نيست البته...

ناشناس گفت...

راستش فقط مادرها نیستند. پدر شوهر من همسرم و به تبعش منو بدبخت کرد. به بهانه اینکه همسرم مشغوله نمی ذاره همسرم کارهاشو حتی کارهای شخصی مثل اداره حساب بانکی یا مالیاتشو خودش انجام بده....و جالب دائم مثل مادرشوهرا می ناله که من بچه اش رو ازش گرفتم!

ناشناس گفت...

جواب به امید از ناشناس شماره3 که گفت تابو باید شکسته شود:

امید مسئله همین است. یعنی تو باید آنقدر به آگاهی رسیده باشی که بتوانی قضایا را ابزکتیو نگاه کنی . یعنی هم از خودت فاصله بگیری و ببینی کجا مشغولی کی هستی و چی میخوای وهم از ارزشهای مادرت یا خانواده با ارزشهای خودشان. این پروسه کار ساده ای نیست. ونوعی به خودآگاهی رسیدن است. که خیلی ها ترجیح میدهند با یک روانشناس یا تراپی های مختلف به آن برسند. چیزی که مسلم است اینست بدون آگاهی از اصول روانشناسی کار مشکلی برای فرد خواهد بودابزکتیو نگاه کردن به قضایا.
ناگفته نماند که من در ایران رشته علوم تربیتی و روانشناسی خواندم و در خارج از کشور یکسال ونیم فوق روانشناسی را خواندم اما آنرا تمام نکردم ورشته آموزش و پرورش برای بزرگسالان را خواندم.

ناشناس گفت...

آدم که همچین مادرو پدری داشته باشه کفری میشه. بعد هی میگن نیکی به پدر و مادر. باهاشون ...

پیام گفت...

تو رو خدا دیگه از اینا ننویس
یه چیزی بنویس مث "چنتا؟"

کاوه گفت...

نه تنها بهشت زیر پای این مادرا نیست بلکه جهنم را برای خودشون رزرو کردن.

اصلا به چه حقی به خودشون این اجازه را می دن که با بقول خودشون پاره تنشون مثل یه برده رفتار کنن.

اینها مادر نیستن، بلکه بچشون مثل یه عروسکه که نمی تونن ازش جدا بشن.

Reza Mahani گفت...

most moms are alright, but they are also humans with their own shortcomings

دختر طلاق گفت...

نمیدونم محبت بیش از حد باعث این رفتار میشه یا یه نوع بیماری روانیه ... اما دلم سوخت برای تک تک اون بچه ها ... بزرگتر بودن هیچ وقت معیار خوبی برای بیشتر عاقل بودن و سنجیده عمل کردن نیست

Shahrokh گفت...

I know one of these so called mothers

نوستالوژی گفت...

آخ که گل گفتی...

خاله3حرفی گفت...

چه جالب راست گفتی منم یه همکار داشتم که 3 تا خواهر بودند و مادرشون نمیذاشت ازدواج کنن ...

سندباد گفت...

به مطلب خوبی اشاره کردی
از کامنت نگار هم خوشم اومد ( مساله دوتا جهت داره دیگه )
واقعا آدم چی بگه ؟
فقط باید درس عبرت گرفت ... خوب دید و عمل نکرد !

خرمگس گفت...

فکر می کنم این به ماهیت بی رحم زن بر می گرده(تند نرید خودم زنم)که بر خلاف ادبیات و حدیث و اعتقادات عامه، ما زن ها حتی در عین ظریف و ضعیف و لطیف بودن می تونیم فوق العاده بی رحم و سنگدل باشیم.توی رمان جاودانگی میلان کوندرا یه جمله ای رو توی دهن یکی از شخصیت ها(پل) می ذاره به این مضمون که:کاش هیچ وقت زن ها مسئول برپایی جنگ ها نشن،چون اینقدر سرسختانه و بی رحمانه می جنگن که هیچ جنگی هیچ وقت به پایان نمی رسه.....
یکی از دوستان مذکرم بهم می گفت من از کارهای شما دخترا تعجب می کنم.اگه یه روزی منو (یعنی خودشو)حتی با ا.ن و مسئول حراست دانشکده توی یه سلول بندازن مطمئن باش بعد از دو روز که درمیاییم باهم رفیق شده ایم و کلی گپ زده یم و شماره تلفن رد و بدل کرده یم،اما شما دخترا بعضی مواقع حتی به بهترین و عزیزترین دوست خودتون هم رحم نمی کنین و اگه دشمنیی بینتون پیش بیاد همدیگه رو پرپر می کنین.
حالا همین زنی که توی بی رحمی و خودخواهی استاده بشه مادر،بازم توی ماهیتش فرقی به وجود نمیاد...طرف عاشق بچه شه،اما به خاطر خودش نه به خاطر بچه،چون بچه رو جزئی از وجود و دارایی خودش به حساب میاره و خودشو دوست داره،پس این تیکه رو هم می تونه دوست داشته باشه به شرط اینکه با شق اول تناقضی نداشته باشه....
چاره ش اینه که همه زن ها و همین طور مردها بتونن پیش از اینکه برچسب جنسیتی شونو بپذیرن،به انسانیت خودشون واقف بشن و انسانیت رو مبنای رفتار قرار بدن

صبور گفت...

*مادرت دارد دعا می کند که او به دلت بنشیند.
*مادرم دارد دعا می کند که تو از چشمم بیافتی.
*من دارم می اندیشم،بهشت زیر پای مادران است؟؟؟

* گفت...

نظری نمیخوام بدم
فقط میخوام بگم ممنون برای انتخاب موضوعاتت

اسپریچو گفت...

بابا جان اینقدر بی رحم نباشید، حالا با همین یه دونه مطلب همه محبتهای ماماناتون رو از یاد بردید؟ این یک خصوصیت ذاتی مادر ها هست، همه حای دنیا هم همین بساطه، یک همسایه لهستانی داریم یک زن 35، 36 ساله هست، می گه وقتی می خوام برگردم کشورم مادرم رو ببینم با اعصاب آهنین می رم! ببنید دوستان من خودم مادر هستم، هرچند که بچه ام خیلی کوچیکه و هنوز به این مراحل نرسیدیم، ولی همه اش ترس دارم که نکنه یکی مهربونتر و دوست داشتنی تر و جذاب تر از خودم برای فرزندم پیدا بشه و منو ببره به حاشیه و می دونم که این اجتناب ناپذیره. این رفتارهای مادرها همه از روی عشق بی حساب و کتاب و دیوانه وار نسبت به فرزنده، بدون اینکه لحظه ای بیاندیشند که رفتارهاشون به ضرر فرزندشونه... من هم این مشکلات ررو با مادرم داشتم، همیشه دوستان من مورد تنفر مادرم بودند، جاهایی مادرم به خیال خودش به زندگی زناشویی من کمک کرده که 100% به ضررم تموم شده، از اون طرف زمانی که به شدت بهش احتاج داشتم بی تفاوت بوده... ولی با این وجود، و با وجود اینکه وقتهایی که با هم هستیم مثل سگ و گربه به جون هم می پریم، بیشتر از همه دنیا دوستش دارم و جونم رو براش فدا می کنم و می دونم که این یک احساس دو طرفه هست. تجربه به من ثابت کرده در مواقع هیولایی شدن مادر ها، باید بهشون گفت "چشم" ولی کار خودمون رو بکنیم، اونوقت خودشون یواش یواش متوجه اشتباهشون می شن.

پروین گفت...

گیسو طلا چه می کنه تو یه وجب جا!

ناشناس گفت...

فک کن :))))

عجب اعتماد به نفسی

ناشناس گفت...

در روانشناسی عقده ی اختگی می گن اینو.

ناشناس گفت...

شیفته وبلاگتم برام قابل احترامی بازم تابو شکنی کن

ناشناس گفت...

و مادری که که حسادت می ورزه به دخترش...
و مادری که تنها از راه احساس گناه دادن به فرزندش می خواد حس مالکیت به او را قوت ببخشه...
و مادری که فرزندانش رو عذاب روحی میده ولی اونقدر نقش قدیسه ای که جامعه براش در نظر گرفته رو خوب بازی میکنه که شایسته ی دریافت سیمرغ بلورینه!
ممنون از تابو شکنیت، قدیسه شکنی و روشنگری درد داره اما راه رو برای اونهایی که بعد ما میان هموارتر میکنه.

سین دخت گفت...

یه مادر برای همیشه اونی رو که دوستم داشت ازم گرفت چون می خواستن اون برای همیشه مال خودش باشه...

ساناز گفت...

گيس طلا جان در خود شناسي به اين آركتايپ مي گن دهنده ناآگاه.چون در درونش از اين همه فداكاري كه داره براي فرزندش مي كنه راضي نيست.خودش رو نمي بينه و فقط فرزندش رو مي بينه.شايد براي همينه وقتي فرزندش بزگ ميشه اينقدر بي رحم مي شه.براي اينكه آركتايپاهاي ديگه اش اونو تسخير مي كنن و سايه اون دهندگي رو فعال مي كنن(ببخشيد بعد نوشتن اينا يادم افتاد تو خودت تو اين زمينه استادي):)

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...