۴ فروردین ۱۳۸۹

دردسرهای یک مهمان

امروز رفته بودم قصردشت ، محله مادر و پدرم و با پیرمردها و پیرزنهای پرخاطره کلی گفتم و خندیدم بخصوص از این ضرب المثل:

مهمون حبیب خداست اما بچه و قلیونش قضا و بلا است


۶ نظر:

حواس پرت گفت...

بابا ایول! عجب دل خوشی!

نگار ایرانی گفت...

زندگی کن عزیزم زندگی . و لذت ببر از همه ی لحظاتش . و باز هم بنویس تا ما هم بدانیم که زندگی چیست؟

میترا گفت...

اووووه ! گیسو طلا ! چقدر احساست رو دوست دارم ! نوشته هاتو ! و چقدر این احساسم که می خوام کف دستم بریزم و بیارم برات داره از دستم چکه چکه میریزه و یا این که داره تو عدم تو فرو میره ! و اینکه خیلی دوست دارم الآن شونه هات رو بگیرم و فشار بدم که بفهمی !
بفهم گیسو طلا جان !

Pardis گفت...

delam baraye ghasredasht, ghomabad, afifabad, cinema sa'di, baghe eram, khakshenasi, ma'ali abad, chamran, zand, tape telvesion, baba bastani, hafezieh, sa'di, darvaze ghor'an, ......................ye zarre shode....
jaye ma ham az Shiraz lezzat bebar GisTela jan.

Unknown گفت...

سلام و عیدت مبارک
من تازه اینجا مهمون شدم، خیلی ساده و در عین حال نغز مینویسی.
شاد باشی و شادمان.

ایمنی چی گفت...

شنیده بودم اینو برام جالبه که مثل من دنباله تکه های خودت از میون این آدمها میگردی همه به من هم میگند با پیرها رابطه بهتری داری تا با جوونها
امثال که اومد تازه 30 ساله میشم اما 5 سالی میشه هرکی میپرسه میگم 30 سالمه!!!!!!!!!!
سال خوبی داشته باشی
شاد باش

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...