برای اولین بار در عمرم مجبور شدم ان جمله کذایی" ببخشید من کیفم را خونه جا گذاشتم" را به راننده تاکسی بگم
اما اینقدرها هم که فکر می کردم خجالت بار نبود. راننده گفت: بنداز تو صندوق صدقه و پسر جوان بغل دستی هم گفت: من حساب می کنم
قسمت دردناک ماجرا این بود که اون مسیر را پیاده برگشتم خونه تا کیفم را بردارم.
۱۳ نظر:
اشكال نداره!
منم یه بار همین اتفاق واسم افتاد اما راننده همچینم نگذشت و گفت در بست می برمتون خونه کیفتون و بردارین کرایه ی منم بدین !
منم این اتفاق برام افتاد ولی طرف آشنا بود به خیر گذشت
پيشامده ديگه ولي از اون پيشامدهاي بسيار بسيار بده . يعني ممكنه بعدا" بگي همچي هم سخت نبود ولي تا برسه به اينكه ببيني سخت بود يا نبود ، پدر صاحاب آدم در اومده .
اينجور جاهاست كه آدم ميفهمه كم رويي و حجب و حيا و مبادي ي آداب بودن چه دهني از آدم صاف ميكنه و همش به جد و آباد خودش درود ميفرسته كه خوب ارثي براش گذاشته اند .
بنظرم پيشامد از اتفاق بهتره و آباد هم كه همون آباء ميباشد !
پيش مياد ديگه!
وای اون لحظه وای وای خیلی بده یه بار مشابهش واسم پیش اومده خدا نصیب نکنه :دی
خب عزیز سعی کن همیشه یه مقدار کم پول ته کیفی ته جیب لباسی و ... بذاری باشه برا مواقع اضطراری
برای من هم پیش اومد ، روم نشد جلو مسافر ها بگم ، پیاده شدم یواش از پنجره سمت راننده بهش گفتم !! بنده خدا هم گفت اشکالی نداره . ولی به هر حال کلی خجالت کشیدم
مردا خیلی زنارو دوست دارن !
مردا خیلی زنها رو دوست دارن !
اكه من جاي تو بودم فورا به بسره مي كفتم:متشكرم و مي ذاشتم حساب كنه بعدشم يه مرسي ديكه و مي رفتم
خب حالا که مهربونی و ... پر بود می گفتین تا خونه برسوننتون دیگه
حالا یا راننده می گفت رفت و برگشتو بندازین تو صندوق یا اون آقا مهربونه دوسره حساب می کرد
ببین ببین ... نکو بود ها اونم دوبله
خودت خرابش کردی
من دقیقا همین امروز این اتفاق برام افتاد.
اون لحظه عذرخواهی و آقا کیفمو جا گذاشتم خیلی لحظه بدی بود . اه.
ارسال یک نظر