از باغچه میدان ونک سه تا سفال چهارگوش آبی رنگ خریدم که یک گل وسطشونه
و از چرخ دستی مرد سبزی فروش، ریحان ونعناع و تربچه خریدم
توی مترو به گلهای آبی نگاه میکردم و عطر سبزی ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اينستاگرام gisoshirazi
مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...
-
خب امروز با صدای خروس همسایه بیدار شدم و شادمان که آفتاب شده بود. بلند شدم و به عنوان صبحانه میوه خوردم . داخل ظرفهای غذای همسایه نبات ری...
-
مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار ...
-
متنفرم از تمامی داستانها و فیلمنامه های طول تاریخ که با جمله مشابه این شروع می شود: دختری زیبا ... این یک قانون کهن است: قهرمان زن نمی تواند...
۷ نظر:
آخييييي!!! منم خنك شدم!
خيلي بلگ خشنگي داري خانم دكتر.
وای ...زندگی همینه به خدا...
خوشحالم برات عزيزم كه با قشنگي هاي كوچيك زندگي شادي
:)
وای چه خوشکل
تا قبل از اینکه نوشتت رو بخونم لمسش نکرده بودم ولی با خوندنش منم انرژیش رو گرفتم
نوشته های تو رو که می خونم گاهی احساس می کنم ایران هنوز ایران قدیم است و صفا دارد!!
ارسال یک نظر