۲۶ تیر ۱۳۸۹

؟

همیشه در برخورد با موقعیتهای دشوار، درگیر این بوده ام که کدام درست است وکدام غلط. من باید مدارا کنم یا بجنگم. باید رها کنم یا بدست آوردم. باید جواب بدهم یا سکوت کنم. باید مخالفتم را نشان بدهم یا پنهانش سازم. باید بمانم و مبارزه کنم یا بمانم و سکوت کنم و یا بروم ولی با ابراز مخالفت


اندیشمندی که به یادش نمی آورم می گفت: از آنجا که نمی دانیم به دنیا می آییم هیچ پیش نقشه ای برای آنچه قرار است انجام دهیم، آماده نکرده ایم و از آنجا که نمی دانیم در آینده چه خبر است ، هر کاری که انجام می دهیم الزاما درسترین کار نخواهد بود.ب نابراین تنها با استفاده از یکسری احتمالات و اندکی تجربیات که در همین مدت حضور بدست اورده ایم ،دست به انتخاب می زنیم.


در مورد من تجاربم هیچ کمکی نمی کنند که هربار موقعیت به هزاران دلیل متفاوت است و نیاز به رفتاری متفاوت دارد که ....


نمی دانم چیست...


و من دوباره ودوباره از خودم می پرسم: کدام درست و کدام غلط..


خوشا به حال آنان که می دانند...


۱۱ نظر:

دارا گفت...

سلام
این اشکال شما نیست. بلکه پیچیدگی وحشتناک زندگی اجتماعی امروز در ایرانه. روابط آدما و روابط شغلی در محیط کار از استانداردهای خودش خارج شده. در یادداشتهای قبلیتون خونده بودم که سفر توریستی به خارج از ایران انجام دادین. هزچند در زمان کم اقامت ، امکان ارزیابی، کم و سخته، اما چنانچه دقت کرده باشین میبینین که همنوعان ما در دیارهای دیگه غالبا دارای موضوعات و درگیریهای مشخص و در نتیجه، راه حلهای مشخص هستند. این امر زندگی رو خیلی راحت میکنه تا اینکه مدام در استرس های حل مسئله و فکر و خیال های بعد از اون باشین.

اینطوری زندگی کردن در درجه اول وسواسی رو در انسان ایجاد میکنه تا روابطشو شدیدا محدود کنه و از بسیاری از ریسمون سیاه و سفید مدام در هراس باشه. حق میدم به شما و تنها نیستین در این حس.
همچنان بنویسین که عالیه.
ضمنا کته ماست رو فراموش نکنین

ناشناس گفت...

مسئله ای را مطرح کردی که شاید برای خیلی ها مطرح باشد. من هم راجع به این موضوع خیلی فکر میکنم. و دست آخر به این نتیجه رسیده ام:
در نهایت تصمیمات ما در موقعیتها و موضوعات مختلف بخشی از پرنسیب ها و ارزشهای ما است و بخشی یاد گرفته ها و تاثیر پذیری از محیط بیرون. میدانم که این جواب واضح و روشنی برای این سئوال به بزرگی نیست!
اما یک چیز دیگر میدانم و آنکه:دوستان خوب و صادق و با تجربیات با ارزش زندگی می توانند کمک بزرگی برای تصمیم گیری های مهم زندگی باشند.

کیا گفت...

گیس طلا خانم، فیلم‌نامه نویس هستید؟
کمی بیشتر به ویرایش نوشته‌هاتون بپردازید.
ممنون.

گیس طلا گفت...

سعی می کنم کیا
ممنون

صبور گفت...

گیس طلا جان حدود یه سال پیش پستی داشتم تقریبا با همین مضمون با اجازه واست کپی،پیست می کنم.

* درست یا غلط *
وقتی می خوای کاری انجام بدی، هر چقدر می خوای، فکر کن، مشورت کن، مطالعه کن، بررسی کن ،اصلاً هر کاری لازمه انجام بده و تصمیمتو بگیر، اما وقتی انجامش دادی، هرگز از خودت سؤال نکن، آیا درست بود یا غلط؟

ناشناس گفت...

از یک جایی باید بفهمی، یعنی زندگی این موضوع را برایت روشن میکنه که خیلی قویتر از من و توست..
حالا رها و ازاد خودت را در مسیر اب قرار بده. این رودخانه مارا با خود میبرد چه بخواهی چه نخواهی. پس یاد بگیر که تصمیم نگیری که اگر اشتباه شد مقصر نباشی.

ناشناس گفت...

من هم خيلي وقت‌ها به موقعيت‌هاي مشابه گرفتار شدم و حتي با وجود مخالفت شديد دروني بهتر ديدم كه سكوت و مدارا كنم تا همه چيز به خوبي و خوشي بگذره ولي بد حسي است حس منفعل بودن. خيلي بد!

نسیم گفت...

کاش آدم یه ذره از آینده خبر داشت اندازه یه سر سوزن . اونوقت خیلی زندگی بهتری می شد .

نسيم گفت...

منم هميشه با اين مساله در گير بودم وهستم ولي تجربه بهم نشون داده وقتي واقعا با هيچ نوع استدلال و تفكر و منطق و پيش ارزيابي و آمادگي قبلي و... به خاطر چند بعدي بودن مساله اي نشه در موردش تصميم گرفت آدم بهتره به حس باطني و نداي درونيش در برخورد با اون موضوع اطمينان و تكيه كنه.
ضمنا همش به اين فكر مي كردم كه اينروزها كه حالت كمي خراب بود كسي بود يه گله(به ضم گ و كسر ل بمعناي كوزه- شمالياش صلوات)آب دستت بده يعني كمكت كنه؟

ناشناس گفت...

من هویجور!

ولی فکر می کنم اونا که خوب تصمیم می گیرن، فلسفه زندگی شون اونجاییه که مال ما نیست! مثلا مال ما تو کتابه، یا تو فکره، یا تو جای دیگه...!
اما مال اونا ته دل و جونشونه. همیشه حسودیم میشد به کسانی که 18 سالشونه و هر چی می گردم اشتباهی نمی بینم، اما یارو پنجاه سالشه، راه رفتنشم اشتباهه. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

كيقباد گفت...

البته خوشا آنان كه نميدانند يا همان خوشا آنان كه هر از بر ندونن
خوشا آنان كه گو گل ميچرونند !
مثل اينگه گوگل ما هم دست كمي از گو گل آنها ندارد . نوشتنش كه مث همه فقط ميمونه خوندنش كه اونم با اندكي تسامح و تساهل شبيه همه . و ايضا" چروندن و خوندن كه اينها هم كمي تا قسمتي توو يه مايه اند !
و اما به مصداق آنكه فرموده اند : از صداي سخن عشق نديدم خوشتر
و نيز در راستاي اينكه كز هر زبان كه ميشنوم نامكرر است ، بايد كه عرض كنم هنوز اندر كف پست چند روز قبل و ماجراي نگار و آن پسرك انگشت به دهان مانده ايم و ياد آوري اش هم چشممان را نمناك ميكند و ...
و ديگر اينكه خوشا بحال آن پسرك و
خوشا بحال نگار و خوش بحال روزگار !

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...