۲۰ مرداد ۱۳۹۰

چرا؟


داستان زنان و طلاق داستانی تکراری برای من است. من همیشه به شوخی میگویم دوستان من در سه زمان مختلف صرف میشوند: یا طلاق گرفته اند، یا درحال طلاق گرفتن هستند و یا طلاق خواهند گرفت

من همیشه همراه داستانهای آنان بودم: ازدواج، آغاز مشکلات ، تلاش برای رفع مشکل، ناتوانی و تردید ها و سرانجام به سختی، حقیقتا به سختی، طلاق

و داستان بعدی که شروع می شود:احساس پشیمانی، تنهایی، سرگردانی در ارتباطات جدید و خیلی دیر، حقیقتا خیلی دیر،سرانجام آرامش

آن داستان که برایم ناآشنا است، طلاقِِ دوستان مردِ من است. مردانی که طلاق می گیرند و حقیقتش را بخواهید- طلاق داده می شوند-


هیچ وقت هیچ حرفی نمیزنند.

۹ نظر:

Narcis گفت...

والا منم تمام مدت زندگی ام فکر می کردم باید زبان به کام بگیرم و رازهامو و غم هامو و این احساس های درماندگی گاه به گاه رو نگر دارم برای خودم و چیزی ازشون نگم ولی نتیجه اش این بود که دوستام :))) فکر می کردن من آدم توداری هستم و چیزی از رفاقت سرم نمیشه که به حرف هاشون گوش می کنم ولی چیزی از خودم نمی گم. بعدا فهمیدم که در مقام زن، واکنشی که مردم از من انتظار دارن با واکنشی که دوستای مرد یا پسر من انتظار دارن با هم فرق می کنه!

الا گفت...

خب حرف نزدنشان بخاطر حس ترک شدن است.
خیلی از مردها شرایط زندگی جهنمی زناشوئی را میپذیرند اما حس ترک شدن را نه. چنانچه برای زنها حس ترک کردن با تمام احساسات ناخوشایند جانبی اش در نهایت با احساس رضایت و آرامش همراه است. این نتیجه بازی غالب و مغلوب است. مرد ترک شده یعنی لوزر یا همان باخته خودمان.
بنظر من این حسیات در جوامع سنتی یا قشر سنتی هر جامعه شدیدتر است. نسل جدید با تفکر مدرن با شدت کمتری این حس را حمل میکند.

Ali reza گفت...

شمارو نمیدونم ولی تو دوستای من سه دشته ان اولی :زندگی شروع کردن دومی زندگی میکنند سومی در حال زندگی هستند با خوشی ببین مشکل از کجاست که اینطور دوستایی داری

sherry گفت...

این کسی که بالای نوشته ی من کامنت گذاشته، از سه حال خارج نیست: دوستان نسبتا سنتی و خاک بر سری داره(که هر پدری ازشون در میاد بازه هم می سوزند در جهنم می سازند)، یا توو ایران زندگی نمی کنه یا آدم دروغگویست.
الان که فکر می کنم می بینم حالت دیگه ای هم هست، آن هم اینکه اصلا دوستی نداره. چون طبق آمار دولت ایران، طلاق در ایران به نسبت جمعیت، اولین در جهان هست.

علی گفت...

انتظار زیادی نداشته باش. مردها وقتی با دوستانشون صحبت می کنن - مخصوصا زنها - عمدتا مقصر همه مشکلات خانوادگی تلقی میشن. همه انتقادها متوجه مردهاس که سربهوا هستن یا خوشگذرون، متعصب و ... حتی همه جوکها هم حول همین معنیه.
تکذیبش نمی کنم که خیلی از مردها اینجوری هستن و برعکس خیلی از مردهایی که سکوت می کنن، نه تنها اینجور نیستن، بلکه دارن با موجودی زندگی می کنن که ظاهرا زن هستش و باطناً تمام همون مشکلات یه مرد زندگی خراب کن رو داره.
سکوت این مردها هم برای اینه که توی همچین مواردی خودشون رو تا حدی مقصر می دونن اما دوست ندارن بخاطرش سرزنش بشن.
درضمن یادتون باشه که موقع مواجه شدن با مشکلات زنها ترجیح میدن در موردش حرف بزنن اما مردها ترجیح میدن سکوت کنن و در موردش فکر کنن.

حامد گفت...

در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند.
الا درست میگه حس ترک شدن چیزی مثل بغض گیر کرده توی گلو میمونه نه اشکی میشه توی صورت پر غرور مردونه و نه بغضی فروخورده.برای همینه که خیلیها بعدش تبدیل به یک درنده از نوع اسید پاش و قاتل چاقو بدست میشن یا موجودی محضون و تکیده که فقط به پایان فکر میکنه.حالا من کی یک پارچ اسید یا یک چاقو بگیرم نمیدونم . حالا فعلا با همین حضنمون میسازیم تا یعد ببینیم چی میشه. ;)

یک عدد گارفیلد برنامه نویس گفت...

مدتها دارم از توی ریدر می خونمتون، اونجا به غیر از لایک دیگه نمی شه کار دیگه ای کرد، خواستم بیام اینجا بگم که مرسی که می نویسین، صبح روزهای من رو روشن می کنین همیشه!

یارا گفت...

بعضی زخم ها رو وقتی باندشو واکنی به کسی نشون بدی یا ببینی وضعش چطوره دوباره چرک میکنن...
آدما دوس ندارن راجع به کابوس هر شبششون با بقیه حرف بزنن

بهمون حق بده

رهگذر گفت...

"مردها"داستان نگفته زیاد دارن آقا...زیاد.

http://bigsleep.wordpress.com/2011/08/02/men-2/

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...