۳۱ شهریور ۱۳۹۰

روز چهارم انتالیا









داشتم به این فکر می کردم که انتالیا چقدر شبیه یک دختر جوان وزیبا وساده است اما استانبول را بیشتر دوست دارم که زن میانسال پر کرشمه ای است که هنوز عشوه ها در آستین دارد

تا وقتی که گوشه چشمی هم از انتالیا دیدم

محله کاله ایچی

همان کوچه های سنگفرشی و خانه های دو طبقه با پنچره و سقف چوبی


گلهای کاغذی و بوی کهنگی

مغازه های کوچک رنگین و

هتل های با حیاط های شبیه خانه مادربزرگ ها


یعنی اگر انتالیای باشد و سفر دومی

در یکی از این هتل ها اتاقی کوچک خواهم گرفت و هر روز صبح روی میزهای کوچک روی سنگفرش و کنار گلدان صبحانه خواهم خورد

۵ نظر:

الا گفت...

گیسو جان
بنظر من دهات اطراف دریای اگه از بکرترین و دست نخورده ترین مناطقی است که در ترکیه وجود داره. اما این دهات مناطق توریستی نیست. و راه یافتن و امکان اقامت در آنجا فقط از طریق اهالی محلی یا آشنایان همان ده امکان داره.

پ.ن زیاد نا امید نشو توی برنامه ام است.شاید قسمت شد با هم رفتیم.

حواس پرت گفت...

سفرنامه هایت دیگر مثل قبل نیست
نمیدانم چرا
حالا یا خودسانسوری می کنی یا اینکه حس نوشتن نداری و ترجیح میدهی به جای نوشته هایت این عکس های سه در چهار! حرف بزنند که از قضا این عکس ها هم موقع حرف زدن به تته پته می افتند!
شایدم نفرینم گرفته و واقعا کوفتت شده سفر و چون نمیخوای کم بیاری نمینویسی!
اصلا به من چه! عجب علافیم من!

دارا گفت...

نگاهتون ظریف و متفاوته با اون چه که در این سالهای اخیر ایرانی های مسافر به آنتالیا دنبال می کنند.
البته با این نگاه ویژه، به نظر میاد که قبرس بسیار بیشتر مورد علاقتون قرار بگیره.

sherry گفت...

چقدر دوست داشتنی می نویسی گیسو جان. انگار شعر میگی توی نثرت.
عکس های زیبا و دلنوازی بودند. چه زندگی های شرقی، اصیل و صمیمی ه.
لذت بردم. مرسی

Narcis گفت...

:)))

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...