۱۵ آبان ۱۳۹۰

پارک لاله

امروز در خیابانی که برگهای خیس و زرد، آسفالت براق را رنگ آمیزی کرده بودند راه می رفتم و متعجب بودم که هنوز فصلها از تهران ناامید نشده اند.
امروز دیدم که پاییز گوشه چشمی به ما داشت


۳ نظر:

الا گفت...

من هم دقیقا همین حس را داشتم در آخرین صبحی که در تهران بودم. و همون روز آخر تنها نقطه مشترک حسی ام با تهران خیابونها و درختهای خیس از بارون پاییزی بود. که انگاری بی اعتنا به آدمای خسته و بی رمق شهر نگاه میکرند. یک نسیم ملایمی هم بود که من بی اختیار یاد یه آواز قشنگ از سزان آکسو افتادم که میگه: قسمت اینطوری بود.

FOROUGH گفت...

امید خوبیه ...

ناشناس گفت...

چرا باید نا امید شده باشن؟
مگه چه اتفاقی افتاده.

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...