۲۵ فروردین ۱۳۹۱

و آرامش فرا می رسد تو را و مرا

شب شده
نسیم خنک بهاری پرده را تکان می دهد
تنها چراغ مطالعه ام روشن است
هری پاتر می خوانم
ظاهرا برای تقویت زبان انگلیسی اما حقیقت این است که کودک درونم دلتنگش شده بود
تخمه می خورم و زمانی که فرد و جورج در لیوان پرسی سوسک می اندازند قهقهه می زنم
وقتی هری از رنج شنیدن فریادهای مادرش قبل از مرگ می گوید اشک می ریزم
هنگام مسابقه کویدیچ هیجان زده می شوم بخصصوص با ان گزارشگری که به طور واضحی طرفداری گریفندور است
و
شب شده
نسیم خنک بهاری پرده را تکان می دهد
تنها چراغ مطالعه ام روشن است





۵ نظر:

من گفت...

من هم نشسته ام روی صندلی بیرون باران شدید است و رعد و برق
از ابهت هوا کیف می کنم
صبح تر زدم بیرون و تو بارون راه رفتم و فریاد زدم
خووووب

ناشناس گفت...

گیس طِلای عزیز، این ویراستارِ درون من است که با شما حرف می زند: لطفا نقطه گذاری آخر جمله ها را جدی بگیرید. مچکرم.

گیس طلا گفت...

خاتون ویراستار جان
نقطه که هیچ با این غلط های تایپی و فاصله گذاری های داغونم چه طور داری تحمل می کنی؟
:)

taraaaneh گفت...

11 ساله که باد خنک بهاری پرده های اتاقم رو اینور و اونر نبرده. دلم برای خونه بچگیهام و باد خنک بهاریش تنگ شد.

جکیل گفت...

منم واقعا از خوندن هری پاتر لذت بردم-واقعا

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...