۱۷ خرداد ۱۳۹۱

کاش نامش را به خاطر سپرده بودم

به  دکترهای بیمارستانهای ارتش و این بیمارستان سجاد اعتماد دارم. با وجود ان همه کودک 18 ساله که  با لباسهای اقوام مختلف نگران و ترسان با فرمهای استخدامی شان سرگردانند و یا سربازهای خونین و مالین که اینجا و انجا نشسته و ایستاده و روی صندلی چرخدارند و زنان سبزپوش کادر بیمارستان که احساس مادری به این پسرها دارند.

هزینه هایش هم برای دفترچه های ما حقیقتا خنده دار و پایین است .جرم گیری دندان 3000 تومن

اهالی اورژانس بیمارستان هم به دیدن من  عادت دارد که نیمه شب ها تنها وقدم زنان به آنها سر می زنم تا سرمی و یا مسکنی بزنم

در وسط حیاط پر درخت بیمارستان سجاد؛ خانه قدیمی و زیبایی است باقیمانده از آنچه که اینجا بوده است.

امروز جلوی ساختمان ایستاده بودم و سعی می کردم که این حیاط و خانه را در دوران شکوه و جلالش تصور کنم

پیرمردی کنارم آمد و گفت که خانه متعلق به تیمساری بوده که در یک قمار آن را به تیمسار دیگری باخته است

(اسم هر دورا گفت که یادم نمانده است)

تیمسار دوم به شاه اطلاع داده  که خانه ای با حیاط بزرگ هست که مناسب بیمارستان ارتش است

شاه موافقت کرده ودر چهار طرف حیاط ساختمان سازی شده اما خانه وسط دست نخورده باقی مانده است

و من به تیمسار دومی می اندیشم که حتی در قمار هم به سربازان دردمند کوچکش می اندیشیده

۲ نظر:

ناشناس گفت...

del gondeh bodan afsara va nezamihai shah mesle khodesh.
shad bashi khanomi

Sherry گفت...

و با خوندن این مطلبت من دارم فکر می کنم به تفاوت تیمسارهای آن زمان و این زمان!
missed you

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...