۶ مرداد ۱۳۹۱

قاعده بازی

نیمه شب بود که از مهمانی با تاکسی تلفنی به خانه برگشتم. یک کامیون وسط کوچه در حال بارگیری بود و کوچه را بند آورده بود. کرایه را به راننده دادم و خواستم پیاده شوم که گفت صبر کنم.

ماشین را پارک و خاموش کرد و با من به راه افتاد. از کنار ماشین تا ساختمان تنها  15 قدم بود. من در این 15 قدم اجازه دادم تا او نقش “شوالیه ”را انجام دهد:

جلو راه رفت ؛ متلکی هم به راننده کامیون گفت که: می ذاشتی ما رد بشیم چراغ برات زدم،صبر کرد تا من در ساختمان را باز کردم و داخل شدم و بعد رفت.

و من نیز  نقش “شاهزاده خانم “را بازی می کردم  :پشت سرش راه می آمدم و در زمان صحبتش با بقیه مردان دور می ایستادم و  در پایان تشکر فراوانی هم کردم

و در تمام مدت لبخند می زدم به ساعتی قبل در مهمانی که  ماجرای شبی که در کامپالا  گم شدم را تعریف می کردم که مجبور شدم شب را در اتاقی بالای یک روسپی خانه به روز بیاورم

۷ نظر:

ناشناس گفت...

هر چند که کمی فردین بازی به نظر میرسه ولی دمش گرم،فکر میکردم نسل این جور آدمها منقرض شده تو این روزگار بی اخلاقیات

ناشناس گفت...

راستی در مورد اون شبی که مجبور شدی نزدیک روسپی خانه بخوابی بیشتر بگو

الا گفت...

این تفاوت تجربیات حسی رو در یک موقعیت من هم دائما دارم.
تجربیات حسی و عینی که تو با خودت حمل میکنی در مقابل تجربیات حسی و عینی راننده ای که لطف میکنه و تو رو تا دم در همراهی میکنه . راننده داره لطف میکنه اما بعضی اوقات آدم عصبانی میشه.
دقیقا مثل حسی که من همیشه در مقابل فانتزی ها و رویا های مادرم در مورد خودم داشتم. که منجر به تحقیر و اهانت به دنیای اون از جانب من میشد و همچنان این کشمکش ادامه داره.
خود من مثل تو میذارم موقعیت آرام بر اساس فانتزی های طرفم پیش بره اما کار خودم رو میکنم.
صد البته که خیلی مواقع اگر طرفم زیادی در تجربیات شخصی و فانتزی هاش پیش بره منجر به دعوا و تنش هایی هم میشه.

Sherry گفت...

نمی دونم اگر ایران بودم چطور به این موضوع نگاه می کردم! اما الان نظرم این هست که یک جنتلمن واقعی! یا ورژن بیشتر ایرانیش میشه حداقل یک انسان با وجدان و با انسانیت. این جور آدم ها دیگه کمتر پیدا میشن. اما خوبیش اینه که هستند.

ناشناس گفت...

kare in agha ghabele taghdir ast.vali safar shoma ba in sharayat be africa ye kami bi ehtiyati bode.hata in tarafa ke zan ha tanha safar mikonan va koli hemayat poshte pass port haye in tarfi hast,hamchin safr hayi be 2 ta khanoom tanha tosiye nemsihe.khoda behetoon khali rahm karde
Nazi

حامد گفت...

حالا این شوالیه اسبش چه رنگی بود و از چه نوعی بود.

گیس طلا گفت...

نه نازی جان
اصرار دارم که یادآوری کنم اوگاندا و تانزانیا کاملا امن بود و همه می توانید به راحتی با این دو کشور سفر کنید و من حتی در آن اتاق هم بدون هیچ مشکلی شب را به روز آوردم

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...