۳۰ مهر ۱۳۹۱

خسته بود

سالهاست که در مسیر فرهنگسرا سوار ماشین این جوان شده ام. به خاطر می ماند. به خاطر دندانهای جلو آمده اش که خنده هایش را مضحک می کرد ، جملات جویده جویده اش و مهمتر از همه شادمانی منتشرش
با همه مسافران احوالپرسی می کند ، اهنگ دیش دیش داران می گذارد و هر بار تعریف می کند که آقاش گفته صبح با همه خوش اخلاق باش که روزی ات زیاد می شود
ماشینش هم یک پیکان قراضه بود با سی دی هایی که در جاهای مختلف چسبانده بود
بعضی وقتها پرحرفی هایش آزاردهنده بود اما خوش بینی و رضایتش از زندگی  باعث می شد که تحملش کنی
موقع کرایه گرفتن هم کلی تعارف می کرد و به هر رقمی راضی بود
مدتها بود خبری ازش نبود تا امروز
مدل ماشینش را بالا برده بود. همچنان دندانهایش بیرون بود اما گوشه لبهایش پایین آمده بود
با ماشینهای دیگری که مسافر سوار میکردند دعوا میکرد
سوار ماشینش شدم
با عصبیت رانندگی می کرد و ضبط ماشینش هم خاموش بود .چیزی هم به در و دیوار نچسبانده بود
کرایه را هم زیاد گرفت
و تا آخر مسیر یک کلمه هم حرف نزد 

۵ نظر:

Unknown گفت...

چه غمناک شده:-(

میتی جون ات گفت...

من صبا میرم مسافر میزنم ، بعد از ظهر ها میرم مغازه م رو باز میکنم .
صبحا عطر میزنم تو ماشین ،
یه کار هم از استاد شجریان پلی میکنم .
فک کنم مسافرا خوششون میاد ،
خیلی هاشون میخوابن ، خیلی هاشون خیره میشن به یه نقطه ،
خیلی هاشون گونه تر میکنن...
دردای این ملت رو زیر سقف کدوم آسمون میشه نوشت ؟

نگار گفت...

آخی..
دم همه آدمایی که زندگیشون رو حتی موقع مشکلات قشنگ زندگی می کنن گرم.
کاش گره از کارش باز بشه زودتر و با صفایی و قشنگی به زندگیش برگرده

بهانه گفت...

چیزی که تو عنوان نوشته بودی
بهترین دلیل بود...
خیلی لذت بردم از عنوان ساده ولی هوشمندانه ات.

Unknown گفت...

شاید پدر مرده بود
دیگر نبود که هر صبح یادش بیاورد
فقط ارثیه اش شده بود یک ماشین مدل بالاتر
شاید

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...