امروز صبح زود باید با رها جایی می رفتیم .
صبح صدای دلچسب بارون می آومد. ملافه های تازه شسته شده گرم بودند و خوابها همه شیرین
خیلی سخت
خیلی سخت
از تخت خواب گرم و نرم خودم را جدا کردم
به سختی صورت شستم
به سختی مسواک زدم
به سختی کیفم را آماده کردم
به سختی لباس پوشیدم
گوشی مو نگاه کردم
دیدم رها نصفه شب پیغام داده بوده که حالش خوب نیست نمی یاد
...
۴ نظر:
واااااای رختخواب عزیز سرد شده که!!!
:)))))))
فکر کن شیرازی باشی .. با این دردسر هم پاشی .. همه این کارا ... بعد همش فرت ... :))))
اون لحظه باید یکی بود عکس میگرفت ..
باباجان اولین کار بعد از بیدار شدن .. چک کردن موبایله ..
اگه معتاد بودی به اینکه اول ای میل و پیغام هاتو چک کنی بعد از تو رختخواب بیای بیرون این اتفاق برات نمی افتاد...حالا بعدش که برنگشتی تو رختخواب کلک؟!
نارسین برگشتم تا ظهر خوابیدم
برای انتقام
ارسال یک نظر