۱ دی ۱۳۹۱

لذتهای یک آخر الزمان



خانم صاحبخانه که اصرار داشت که ظرفها یکبار مصرف نیست و مهدی برای نمایش حرف شنوی خود از صاحبخانه تمامی پیش غذا و خود غذا و پس غذا و حتی نوشیدنی ها را در هم پیاله پلاستیکی قرمز رنگ خورد!
حرکاتی  که  الهام با شرم و حیا  برای نشان دادن مفهوم میکی موس در بازی پانتومیم جلوی جمع انجام می داد، بخصوص بخش دم ِ موشه
قیافه امیر که یک عکس دو نفری از زن و شوهر صاحبخانه را از دیوار اتاق خوابشان کنده بود و آورده بود به تمامی مهمانان یک یک نشان می داد و توی صورتشان عکس را تکان می داد  و با تاسف سر تکان می داد که  وا مصیبتا 
آقای میزبان که چندین بار یادش می آمد که  الان باید دقیقا از وسط جمعیت در حال پایکوبی ، دقیقا از همان وسط ،با چهره  و رفتاری شبح گونه رد شود و هربار با آن قد بلند و میمیک صورت همان انفجار خنده را ایجاد کند که دفعه قبل
 اون یکی امیر که کلمه سلفچگان را نتوانسته بود در بازی پانتومیم انجام دهد و تا اخر مهمانی صدایش از گوشه های مختلف اتاق شنیده می شد که همچنان داشت اعتراض می کرد: آخه سلفچگان ؟ نه سلفچکان؟ سخته آخه سلفچگان
کشف کتاب اعترافات در دستشویی میزبان
قیافه  سوسن که توسط سیستم صوتی وفلش خودش اسکل شده بود هر بار نگاش می کردی داشت یه مهمون را به زور می برد پای سیستم که کمکش کند و هر بار امیر  پیشنهاد می داد که پنجره را باز کنند و ماشین را زیر آن بیاورند و ضبط آن را روشن کنند
شمعهای که در مناطق مختلف میز چیده شده بود و مدام دست تنها مهمان مودب و معذب جمع را هنگام برداشت غذا می سوزاند.
رقص لری یکی از مهمانان که منجر به زمین خوردن بقیه می شد و به هر افتاده ای می گفت: تو سوختی برو بیرون




اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...