ترم خواهرک تمام شده
اومد اینجا یه شب موند و بعد رفت شیراز پهلوی مادرک
دیشب فیلمهای خوابگاهشان را برایم می گذاشت و من ترکیدم از خنده
خب این بچه ژن های هنری خانواده را به ارث برده و در نتیجه شبهای امتحان برای گشایش روح دوستان وحشتزده اش برنامه های هنری اجرا می کرده
در یکی از برنامه ها تبدیل به شیخ عرب چاقی شده بود که رقص شمشیر می کرد و در حین رقص سعی در دلبری از دخترها می نمود
اینقدر خوب هیزبازی می کرد که یکی از دخترها جدا از این شیخ نظرباز چندشش شده بود
توی یه برنامه دیگه یه خواننده پاپ شده بود و با میکروفونی که در واقع یه ملاقه بود و موهای افشان می خوند و این ور و اون ور می پرید و آخرش هم گیتارش را (که یک ماهیتابه بود)به زمین می کوبید
این وسط دیدم یه کاغذ با نوشته ای روی آن، به پشت شلوارش آویزان است که معلوم نبود چی نوشته . ازش می پرسم: چی نوشتی اینجا خواهری
می گه: آها این مارک لباس زیرخواننده است، دیدی از بالای شلوارشون می زنه بیرون
۳ نظر:
kash man hamclas khahare shoma boodam.
:)
ایول به خواهری تون
ارسال یک نظر