۱ فروردین ۱۳۹۲

گفتگوهای مادرک وخواهرک سری 2

- ووی دختر، گمونوم دوباره جنا پیرنوم بردن 

-بلوز تو به چه درد جن جماعت می خوره
-  می برن که بوپوشن  
- قبلا هم  برده بودن چیزی؟
- ها او دفه ام تشکوم برده بودن 
- تشکت برای عروس دوماد برده بودن
- نم دونم آم لکِش کِرده بودن

۲ نظر:

ناشناس گفت...

این گفتگوهای مادرک ..خواهرکی رو خیلی دوست دارم.چون دوازده سال هم شیراز زندگی کردم می تونم با لهجه شیرازی بخونم و لذتشو ببرم.مرسی که می نویسیشون.
مصی

نسيم گفت...

ولی این داستان تشک و لک رو جاهای دیگه هم شنیدم ها!!!
نمی دونم داستانش چیه :)

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...