چندباری بود که یکی از همسایه ها اصرار داشت که به خانه اش بروم و برای تغییر دکوراسیونش نظر بدهم
بالاخره دیروز فرصتی شد و رفتم
وارد خانه شدم، به همه جا نگاه کردم ، نشستم روی مبل و چایی اش را خوردم و گفتم
تغییر دکوراسیونش به شهامت زیادی احتیاج دارد و گمان نمی کنم که او توانش را داشته باشد
از آپارتمانش بیرون آمدم ، وارد خانه خودم شدم و به بامبوهایم سلام کردم
و نفسی به راحتی کشیدم
بالاخره دیروز فرصتی شد و رفتم
وارد خانه شدم، به همه جا نگاه کردم ، نشستم روی مبل و چایی اش را خوردم و گفتم
تغییر دکوراسیونش به شهامت زیادی احتیاج دارد و گمان نمی کنم که او توانش را داشته باشد
از آپارتمانش بیرون آمدم ، وارد خانه خودم شدم و به بامبوهایم سلام کردم
و نفسی به راحتی کشیدم
۳ نظر:
این عکس رو دیدم یادت افتادم که این روزهای منو با نوشته هات ساختی
http://shokoofeh.tumblr.com/post/45099197541/p-h-fitzgerald
بهش می گفتی به جای تعویض دکوراسیون موهاش رو رنگ کنه بشه گیس طلا!
ممنون لیلا :)
ارسال یک نظر