خونه ما تا شیراز گربه زیاد داره اما محدوده ترددشون روی دیوارهاست فقط
حالا مادرک می گه هر وقت دوقلو های خاله ام می یان خونه ما و می رن تو حیاط
یه گربه هست که می یاد نزدیکشون می شینه و تو مدتی که اونا بازی می کنن، کنارشون چرت می زنه
وقتی اونا می رن اون هم پا میشه و خودشو کش می ده و می ره
چند روز پیش که بارون می اومده و بچه ها را نبردن تو حیاط ،مادرک شنیده که چند تا ضربه خورد به شیشه در
باز کرده دیده گربه است
که یه نگاه داخل هال انداخت دید بچه ها هستند
همونجا دم در نشسته!
.
.
.
۶ نظر:
عزیزم. اخی! یاد بچه هاش می افته شاید!
ey janam...
اتفاقا گربه های شیراز خیلی دوست داشتنی اند. کلا با آدم های دور و برشون خوب کنار اومدن، در خصوص بچه ها هم که باید بگم اینا رو پیش درنده ترین موجودات هم ببری کاری به کارشون ندارن و با هم بازی میکنند
من عاشق گربه ام :)
اینی که نوشتی منو یاد یک انیمه میندازه whisper of the heart
عالی عالی
ارسال یک نظر