۳ آبان ۱۳۹۲

شربت دزدی نخورده بودیم که خوردیم

قانونی درکلاسهایم است که دانشجوهایی که دیر بیایند باید برای کل کلاس چایی  و یا اگر تعدادشان زیاد بود با هم یک جعبه شیرینی بگیرند
دیروز چهار دانشجو خیلی دیر آمدند و سعی کردند که با رشوه به من(ونه کل کلاس)  داخل بیایند
سه نفرشان از گوشه کنار جیب و کیفشان شکلاتی و نصفه بیسکویتی پیدا کردند و وارد شدند؛ چهارمی را با شوخی خنده راه ندادم  تا برود یک فکری برای خودش بکند
 مدتی بعد درحال نمایش عکس ها بودم که دختر دوان دوان  پرید  داخل کلاس  و یک لیوان شربت روی میز من گذاشت و به سرعت نشست روی صندلی خودش
هنوز  جابه جا نشده بود که پشت سرش پسری در کلاس را با شدت باز کرد،دختر را دید و  دهانش را باز کرد که  با دیدن لیوان شربت روی میز من ، تته پته ای کرد و رفت بیرون و  در را پشت سر خودش بست و
 انفجار خنده کلاس را پر کرد

۳ نظر:

الا گفت...

من هم عاشقشانم.

احسان گفت...

چه دانشجوهای بامزه ای هستن ها :)

جکیل گفت...

وای خدا مردم از خنده
خیلی باحال بود

اينستاگرام gisoshirazi

مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه ...