زندگی کردن را دوست دارم, این جریان به دنیا آمدن و مشکلات حضور در این دنیا, این تصمیم گیرهای سرنوشت ساز؛ این قدرت احتمالات و تصادفات ؛ این جزییات پیچیده از خرید زانویی برای فاضلاب ظرفشویی تا انتخاب محل کار یا رشته تحصیل
اگر دنیای دیگری وجود دارد و بهشتی که آرزوهای آدمی در آن برآورده می شود, بهشت من این است که دوباره به دنیا بیایم و زندگی کنم
دوباره اشتباه کنم و رنج بکشم , انتخاب کنم و ادامه دهم و ای ...شادی های کوچکی هم داشته باشم
کلا فکر می کنم که این ماجرای کره زمین و موجودات در آن ؛ کلا خیلی باحال است و حیف است که فقط یکبار تجربه شود
۶ نظر:
ای بابا حوصله که چه عرض کنم
راستش منهم تمام وقایع مربوط به خودم واطرافم رو مثل یک رمان ورق میزنم. بعضی جاها خوشحال شدم ، بعضی جاها غمگین. شدیدا غمگین.
نگاه که میکنم تمام وقایع اتفاق افتاده مثل یک داستان بوده اما حس من در آن لحظه واقعی بوده. و دلم برای این قضیه میگیرد.آن موقع نه. بعدا.حالا حسیاتم را با دقت خرج میکنم. خیلی آگاهانه. حتی اگر الکی باشه میگم خوبه خرجش کن . همیشه فرصتی پیش نمیاد که حس ات رو الکی خرج کنی. تجربه حسی اش که کیف داره.یعنی فراتر از یک تجربه حسی اون رو ثبت نمیکنم.
و در مورد برگشت دوباره به زندگی.
با همین مجموعه؟ با همین تجربیات حسی و عینی ؟اوف ! حرفش رو نزن!
تو دیگه چرا از این حرفها میزنی؟
برگردی به این زندگی دوباره همین ها رو زندگی کنی؟
منهم وقتی حالم خوبه مثل تو فکر میکنم.
وقتی هم نه فکر میکنم که خدا به چه حقی ما رو تو چنین موقعیت دردناکی قرار داده؟
سلام.
خیلی هم خوبه اتفاقا. با وجود امثال شماست که آدم با خودش فکر میکنه: "هی، راستی زندگی اونقدرا هم بد نیستا". با وجود امثال شماست که میشه امید داشت دنیا رو هر روز بهتر کرد. بهتر دید!
ان شاء ا... هزار ساله بشی دوست من :)
این پست رو در همین مورد نوشتم، اگه حوصله داشتی برو بخونش
http://notion-notes.blogfa.com/post/33
و شاید هم دوباره بدنیا بیایم و دوباره همه ی این مراحل رو طی کنیم
کسی نمی دونه؟؟
ارسال یک نظر